رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

فردا شکل امروز نیست - نادر ابراهیمی

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۰۳ ق.ظ

فردا شکل امروز نیست

عنوان: فردا شکل امروز نیست
نویسنده: نادر ابراهیمی
نشر: روزبهان
تعداد صفحات: 155
سال نشر: چاپ اول 1368- چاپ هفتم 1392

کتاب های ابراهیمی به گونه ای هستند که می توانی هر کدام را با اطمینان برداری، و مطمئن از اینکه حتما در انتها چیز بیشتری خواهی فهمید و وقتت از بین نخواهد رفت، شروع به خواندن کنی. روایت گری ابراهیمی، جمله بندی و مهارتش در انتقال نامحسوس و گاه محسوس مفاهیم، طوری ست که حتی اگر مثل من علاقه چندانی به شنیدن در مورد برخی مسائل نداشته باشی، اما ناخودآگاه جذب نوشته هایش شوی و جرعه جرعه آن ها سر بکشی و لذتی عمیق را تجربه کنی. فردا شکل امروز نیست، شامل نه داستان با چنین ویژگی هایی هستند و اکثر داستان ها حول و حوش سال های 58 نوشته شده اند و رنگ و بویی انقلابی دارند.

 

- بدان که دگرگونی، با باور ِ دگرگونی آغاز می شود . فردا با پذیرفتن فردا. به آسمان بلند سوگند، به آفتاب تابنده، به رود پوینده، به کوه پایدار که ساییده می شود و شره های آب های بهاری آن را می ساید، که تو نخست باید فردا را باور کنی، با همه ی توان، تا درد های چسبیده به تن امروز ریشه کن شود، و آب های وامانده، روان شود و مرد ستمگر رانده شود... تو فردا را به نیک ترین شکل باید ببینی تا فردا نیک ترین شکل را به امروز بیاورد. (صفحه ی 13)

 

* فردا شکل امروز نیست مفهومی جالب و قابل تامل بود که در دل تمام داستان ها نهفته بود.

** نویسندگان زیادی را دوست دارم ولی کیفیت دوست داشتن ابراهیمی طور دیگریست. نادر ابراهیمی کسی است که من بیشتر اولین های زندگی ام را با نوشته های او تجربه کردم. اولین بار با خواندن کتاب "وسعت معنای انتظار" در سنین نوجوانی، از فهمیدن اینکه یک کلمه در ذهن هرکس می تواند معنایی متفاوت داشته باشد تا مدت ها ذوق زده بودم.

*** چند روز پیش یک نفر، بی مقدمه پرسید که الگویم در زندگی کیست؟ همیشه به جواب هایی که سریعا به ذهن می آیند، بیشتر بها میدهم و در آن زمان، تنها اسم "فرزانه" بود که در ذهنم تکرار می شد. جوابی که به آن دوست دادم خیلی برایم شگفت انگیز بود. چون هم باعث میشد به این فکر کنم که چقدر ابعاد مبهم وجود دارند که باید در مورد خودم بدانم و نمیدانم و هم اینکه ابراهیمی با تعاریف و داستان هایش چه شخصیتی از همسرش "فرزانه" در ذهن من ِ خواننده ترسیم کرده است که من چون او بودن را آرزو می کنم.

۹۴/۱۱/۰۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">