رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

یک قصه معمولی و قدیمی در باب جنایت - نادر ابراهیمی

سه شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۱۶ ب.ظ

عنوان: یک قصه معمولی و قدیمی در باب جنایت
نویسنده: نادر ابراهیمی

نـشر: روزبهان
تعداد صفحات: 97
سال نشر:
چاپ اول 1388 - چاپ دوم 1391

 یک قصه معمولی و قدیمی در باب جنایت تنها نمایش نامه نوشته شده توسط نادر ابراهیمی با شیوه ای متفاوت، مثل همیشه عمیق و عالی و در دو پرده است. داستان در مورد خانواده ای است که پسرشان می میرد و یا به قتل می رسد و حال در پی پیدا کردن قاتل و قاتلین احتمالی هستند. ابراهیمی بسیار قشنگ و دل نشین از دو زاویه متفاوت به واقعه می نگرد و نگرانی ها، رفتارها و عکس العمل های افراد را به خوبی به تصویر می کشد تا به هدف نهایی خود برسد...

 

- مادر برای تحمل کردن خلق شده. کدام مصیبتی روی زمین اتفاق می افتد که سهمی از آن ما مادرها نباشد؟ کدام مصیبت؟ (صفحه 13)

- گریه یک برادر شبیه گریه ی یک مادر نیست. هر کدام ما به شیوه ی خودمان زار می زنیم. برادرها زود خاموش می شوند و دیر فراموش می کنند. (صفحه 19)

- ما عاطفه را مثل پوسته یی روی شخصیت خودمان می کشیم و با ابراز عاطفه، راه را بر شناختِ واقعی خودمان می بندیم. (صفحه 38)

- تماشاچی بی طرف بودن، بدتر از دشمن بودن است. در این جهان پر از جنایت، عابر بودن، بزرگترین جنایت است. (صفحه 86)

 

* شاهکاری دیگر از نادر جان ابراهیمی... ابراهیمی چه در داستان کوتاه، چه در رمان و چه در نمایشنامه نویسی اش، روش خود را دارد و دنباله روی هیچ کدام از نویسندگان دیگر نبوده است. در این نمایشنامه هم راوی داستان یا همان نویسنده، روی صحنه حاضر است و همانطور که می نویسد، داستان لحظه به لحظه شکل می گیرد.

** وقتی می بینی، ابراهیمی در سال 87 فوت کرده و این نمایشنامه در سال 88 چاپ شده است، کمی دلت می گیرد. ولی وقتی که یاد کتاب های دیگرش می افتی و گفته ی خودش در مورد اینکه اگر 50 سال بعد از مرگش هنوز کسی بود که کتاب هایش را بخواند یعنی به هدفش رسیده است، از بزرگی اش آرام می شوی...

***  نوشتن در مورد این کتاب جزو کارهای نکرده ای بود که از آبان ماه پارسال، هر روز به تعویق انداخته شد تا آخر یک سال گذشت...

 

 

۹۶/۰۱/۲۲

نظرات  (۱)

نادر ابراهیمی از اون نویسنده های موفقه که شاید اگر الان بود، بیشتر قدرش دونسته میشد
پاسخ:
شاید... واقعا حیف که نیست...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">