غزلداستان های سالهای بد - نادر ابراهیمی
نویسنده: نادر ابراهیمی
نـشر: روزبهان
تعداد صفحات: 85
سال نشر: چاپ اول 1357 - چاپ هشتم 1392
هر بار نوشتن در مورد نادر ابراهیمی را این گونه آغاز کرده ام که چقدر نوشتن از او سخت است و چقدر توضیح و شرح آنچه نوشته است، دشوار. این بار اما درباره او سرچ کردم تا بدانم دیگران او را چگونه یافتند و چگونه فهمیده اند و چگونه دوست دارند. در جایی خواندم که فردی نوشته بود اگر بخواهد بین حافظ و مولانا یکی را انتخاب کند قطعا حافظ را انتخاب خواهد کرد. چرا که حافظ فن نوشتن و شاعری می داند و مولانا بدون هیچ فنی شعر می گوید. و در ادامه نادر ابراهیمی را نویسنده ای مولانا وار خوانده بود. تا این جا با او موافقم. ولی مولانا بودن بر حافظ بودن برای من با ارزش تر است. آن متن را که خواندم، دلم خواست نویسنده را بنشانم رو به رویم و برایش از دلایلی بگویم که ابراهیمی" شره وار" نوشتن را انتخاب کرد. برایش بگویم تا از چیزی سرشار نباشی، تا پر نباشی از فنون نوشتن و انتقال پیام و حرف های نو نه مولانایی در کار است و نه مولانا وار نوشتن.
نادر ابراهیمی در این کتاب هم از ظلم و استبداد گفته است و داستان هایی غزل گونه را برای مخاطب فراهم کرده تا دریچه ای باشد به آنچه بر او و در درون او گذشته است.
- من دیگر باور ندارم که انسان، به بیرون کشیدن خود از این مرداب شوم قیام کند. راه حل ها، تکیه گاه ها و دستاویزها همه مُردابی هستند. آنچه در حال توسعه یافتن است اراده ی آگاه ملت ها در جهت خشک کردن این گنداب وسیع شونده نیست؛ بلکه ذات گنداب است.
- بگذار تا لحظه آخر هم دست و پایی بزنیم. خسته تر مردن، آسان تر مردن است.
- امروز مرا آزار می دهند
و نمی دانند که این جان و تن
آزار دیدن به خاطر سلامت تو را تا چه حد دوست می دارد.
* اولین کتابِ سال جدید، آن هم از نادر جان ابراهیمی سرآغاز خوبی می تواند باشد. :)
ینی هیچچچچکیا...
#عشق میگم عشق میشنوی...