رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

آخرین کتابی که در اینجا معرفی کرده‌ام، در هشتم دی ماه سال گذشته بود. چند روز قبل از به دنیا آمدن دخترک... 

این وقفه طولانی به معنای مطالعه نکردن نبود. با گوشت و پوست و استخوان درگیر تلاش برای مادری کردن بودم و هستم و خواهم بود. ماه اول به دنیا آمدن نورا، بی‌وقفه کتاب می‌خواندم. وقتی می‌گویم بی‌وقفه، یعنی واقعا بدون لحظه‌ای توقف. به معنای واقعی کلمه. در حال خواباندن‌اش، می‌خواندم. در حال شیردادن‌، می‌خواندم. شب‌ها که او می‌خوابید، همینطور. انگار مقاومتی ناخواسته بود برای تغییر نکردن. برای دور نشدن از آنچه دوست دارم، از خودم... روزهای اول برایم رضایت درون به همراه داشت و حس کفایت. اما کم کم خستگی بود که روی خستگی می‌آمد. یک دفعه به خودم آمدم و پرسیدم خب که چه؟ این همه مطالعه برای چه؟

توقف کردم. دیدم مقاومت دیگر فایده‌ای ندارد. یادگیری و رشد تنها از دل کتاب‌ها بیرون نمی‌آیند. تصمیم گرفتم آهسته آهسته قدم بردارم. به خودم و موجود بدقلق روبه‌رویم فرصت رشد کردن در کنار هم را بدهم. بیشتر نگاه کنم، مهارت آموزی کنم، ببویم، بشنوم، خسته شوم و حتی برای مدتی خسته بمانم، گریه کنم، بخوابم، حرف نزنم، در لاک خود فرو روم... مگر «توقف» در مسیر رشد جایی ندارد؟

حالا بعد از نزدیک به یک سال باید بگویم که بیشتر از آنچه فکر می‌کردم، رشد کردهام. و مسیر طولانی‌ای در پیش دارم.

شاید مسئولیت ناشی از مادری، نوع شخصیتم و ... باعث شود شکل و شمایل اینجا برای مدتی، یا گاهی عوض شود. نمی‌دانم. دلم می‌خواهد بتوانم خلاصه‌ای از مطالعات (نوشتاری - بصری) هر ماه را حتی فهرست گونه در اینجا ثبت کنم. اما نمی‌دانم که چه طور عمل خواهم کرد!

 

کتاب‌هایی که در این مدت خواندم:

1) دعواهای زن و شوهری/ آلن دوباتن/ محمدهادی حاجی بیگلو

2) نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ/ رضا امیرخانی

3) تولد تا 4 ماهگی/ جین مورفی/ دکتر فرخنده مفیدی

4) اولین ماه‌های زندگی کودک شما/ آن یلاند/ سید محمد اصغری

5) کودک و غذای جامد/ تریسی گادریج/ فاطمه صهبا

6) آشپزی نوین برای کودکان/ بلاندین مارکاده، هانری بوشه/ افرا شکوهیان

7) مرگ با تشریفات پزشکی/ آتون گلوندی

8) بخش هایی از کتاب های روانشناسی هیلگارد و تئوری انتخاب

و تعداد بی شماری کتاب نیمه تمام.

 

 

* تمام تلاشم را کردم که در آخرین روزهای آذر اعلام حضور کنم :) دلم نمی‌خواست یک سال چیزی ننوشته باشم.

** روحم از این نوشتن بی‌قاعده و بی‌وقت تازه شد. کاش نوشتن را از خودمان دریغ نکنیم.

 

 

 

۴ نظر ۳۰ آذر ۰۰ ، ۰۳:۱۳
مهدیه عباسیان

مادر کافی

عنوان: مادر کافی
نویسنده: جی اُ فراست
مترجم: دکتر مهبد ابراهیمی
نشر:  زوار
تعداد صفحات: 264
سال نشر: چاپ اول 1386

می‌شد نام این کتاب را مادر عالی، مادر کامل، مادر برتر یا مانند آن ها گذاشت اما تعجب نکنید اگر به شما بگویم مادر کامل نه تنها مادر مفیدی نیست بلکه شاید مضر نیز باشد و آنچه فرزندانتان - به ویژه در سال‌های ابتدای زندگی - به آن احتیاج دارند، مادر کافی است.

این کتاب مراحل رشد را در پنج سال اول زندگی توضیح داده و شما را در چگونگی گذران این مراحل حساس و کلیدی راهنمایی خواهد کرد. علاوه بر این کتاب می‌کوشد این حقیقت را به شما یادآور می‌شود که کودک در این دوره بیشتر به نظارت و همراهی بدون اضطراب مادر نیاز دارد تا آموزش‌های مستقیم وی. هرچند که رویدادهای طبیعی در جریان رشد و تکامل کودک از قبیل شیر خوردن، آشنا شدن با غذای سفره، راه افتادن، کنترل ادرار و مدفوع، خوابیدن؛ لباس پوشیدن و حتی رفتن به مهد کودک یا کودکستان می‌توانند بی‌دردسر سپری شوند و شما از آنها لذت ببرید اما در عین حال هر کدام ممکن است به مشکل و نگرانی والدین تبدیل شود.

 

- به یاد داشته باشید، کودک بد وجود ندارد بلکه این رفتار اوست که گاهی مواقع ناشایست یا بد می‌شود و علاوه بر آن شما هم در شکل‌گیری رفتار بد فرزندتان نقش دارید چرا که کودکان شناختی از دنیا نداشته و دنیا را از دریچه چشم خود می‌نگرند و از آنان الگوبرداری می‌کنند.

- نکته کلیدی این است که تربیت فرزند، تربیت خود است بنابراین اگر والدین خودشان را به خوبی تربیت کنند، از تربیت فرزندانشان و رفتار مناسب آنان لذت خواهند برد.

- عدم وجود قانون بهتر از زیر پا گذاشتن قانون موجود است.

-  اعطای آزادی بیش از حد به بچه، نشانگر میزان علاقه شما به وی نیست بلکه نشان‌دهنده عدم توانایی والدین برای تعیین حد و حدود است.

 

* مجموعه‌ای از نکات مهم و کلیدی. لذت بردم...

 

 

۱ نظر ۰۸ دی ۹۹ ، ۱۳:۳۸
مهدیه عباسیان

عنوان: یوزپلنگانی که با من دویده‌اتد
نویسنده: بیژن نجدی
نشر:  مرکز
تعداد صفحات: 88
سال نشر: چاپ دهم 1397

بیژن نجدی را با عنوان شاعر می‌شناسم. هیچ وقت به صورت جدی چیزی از او نخوانده‌ام. نام این کتاب را بارها و بارها شنیده‌ام و هر بار به خود گفته‌ام، یک روز می‌خوانم‌اش. شب‌های طولانی این دوران، باعث می‌شود بخواهم خودم را به این کتاب بسپارم. آن هم با خوانش پیام دهکردی. چشم‌هایم را می‌بستم و غرق می‌شدم در توصیفات لطیفی که کنار هم جمع شده‌اند و داستان کوتاه ساخته‌اند. ده داستانی که شعر گونه‌اند. کلمات و جمله‌ها و مخصوصا داستان اول، مخصوصا داستان اول، با دلم کاری کردند که از خود بی خود شدم. فوق‌العاده بود. توانایی چینش کلمات و حتی استفاده جدیدی از آن‌ها بی‌نظیر بود. غرق در لذت، کتاب را مزه مزه کردم و از پس چند شب طولانی برآمدم.

 

- طاهر آوازش را در حمام تمام کرد و به صدای آب گوش داد. آب را نگاه کرد که از پوست آویزان بازوهای لاغرش با دانه‌های تند پایین می‌رفت. بوی صابون از موهایش می‌ریخت. هوای مه‌شده‌ای دور سر پیرمرد می‌پیچید. آب طاهر را بغل کرده بود. وقتی که حوله را روی شانه‌هایش انداخت احساس کرد کمی از پیری تنش به آن حولهٔ بلند و سرخ چسبیده است و واریس پاهایش اصلاً درد نمی‌کند. صورتش را هم در حوله فروبرد و آن‌قدر کنار درِ حمام ایستاد تا بالاخره سردش شد. خودش را به آینه اتاق رساند و دید که بله، واقعاً پیر شده است.

 

* فکر می‌کنم تمامی داستان‌های کتاب، با محوریت موضوع مرگ بودند. ولی با این حساب، عجیب به من چسبید...

 

 

۱ نظر ۱۷ مهر ۹۹ ، ۲۱:۱۲
مهدیه عباسیان

عنوان: روابط سالم
نویسنده: هنری کلاود - جان تاون سند
نشر:  صابرین
تعداد صفحات: 238
سال نشر: چاپ اول 1393

کتاب روابط سالم نکات مهمی را در مورد تشخیص اشخاص سالم از ناسالم و تبدیل شدن به انسانی سالم ارائه می‌کند.

 

* این کتاب را  چند ماه پیش در یکی از اپلیکیشن‌های مطالعه کتاب، خواندم. هر بار نوشتن در مورد آن را به بعد موکول می‌کردم چون می‌دانستم بخش‌های زیادی است که می‌خواهم عینا از کتاب به این جا منتقل کنم ولی نمی‌دانم چرا هیچ اثری از یادداشت‌ها و هایلایت‌هایم باقی نمانده است. در نتیجه بخش‌هایی از کتاب که به نظرم طلایی بودند، برای درج در وبلاگ دیگر در دسترسم نیستند.

** برای من کتاب مفیدی بود. با مثال‌های کاربردی نقص‌های انسان را به خوبی به خود او نشان می‌دهد و باعث می‌شود بتوانیم موضع مناسبی در برابر خودمان و دیگران داشته باشیم.

*** یکی از نکات جالب برای من در مورد این کتاب توجه ویژه به بعد معنوی و مخصوصاً خداوند بود. در بخش‌های زیادی به این موضوع اشاره شده بود که برای سالم بودن باید شبیه خدا شد.

**** بنظرم این کتاب می‌تواند جزو کتاب‌هایی باشد که لازم است گه گاه به آن مراجعه کرد، یا حداقل در هنگام مطالعه خلاصه‌ای از آن برداشت تا اگر هایلایت‌هایمان پرید، اینگونه نشود...

 

 

۱ نظر ۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۷:۰۳
مهدیه عباسیان

عنوان: آن گوشه دنج سمت چپ
نویسنده: مهدی ربی
نشر:  چشمه
تعداد صفحات: 104
سال نشر: چاپ ششم 1398

مجموعه 13 داستان با موضوعاتی متفاوت که از نظر من داستان‌های ابتدایی با قوت بیشتری ظاهر شده بودند. داستان‌هایی گاه فوق العاده و حیرت انگیز و گاه معمولی...

 

- گاهی این را که برای دوست داشتن هم باید تلاش کرد، نمی‌فهمم. تلاش‌های یک طرفه. این که دوست داشتن به شکل ناگهانی و غیر قابل کنترلی در یک طرف رشد کند، بزرگ شود و دیگری اصلا بی خبر باشد یا بی تفاوت. رنجی که باعث رشد خود به خودی یک طرف و کوچک شدن بی دلیل طرف مقابل می‌شود.

 

* داستان‌های کوتاه را برای وقت‌هایی اندکی که دلت می‌خواهد مطالعه کنی دوست دارم.

** نویسنده در بعضی از داستان‌ها به مسائلی توجه کرده بود که هیچ وقت به آن‌ها فکر نکرده‌ایم.

*** لذت بردم...

 

 

۱ نظر ۰۶ مهر ۹۹ ، ۱۸:۰۲
مهدیه عباسیان

عنوان: سمفونی مردگان
نویسنده: عباس معروفی
نشر: ققنوس
تعداد صفحات: 350
سال نشر: چاپ چهل و سوم 1399

سال‌هاست که می‌خواهم این کتاب را بخوانم. هر بار اندکی با خودم کلنجار می‌رفتم، کتاب را بر می‌داشتم، چند صفحه‌ای می‌خواندم و می‌گفتم نه! الان وقتش نیست. این بار دیدم باید از روش دیگری استفاده کنم. روشی که من را بیشتر برای ادامه دادن هل دهد. این گونه شد که برای اولین بار و پس از مقاومت‌های فراوانم در برابر کتاب صوتی گوش دادن، شنیدن کتاب را آغاز کردم.

عباس معروفی جزو نویسنده‌های محبوب من است. نویسنده‌ای که قدرت‌اش در نویسندگی همیشه به چشم می‌آید و بعد از اتمام کتاب‌هایش چیزی به آدم اضافه می‌شود.

نمی دانم در مورد سمفونی مردگان چه بگویم. طبق معمول عنوان گویاست. روایتی از یک خانواده سنتی که دارای چهار فرزند هستند، اما افکار و جهت‌گیری هر یک به کلی با هم متفاوت است. روایتی از جامعه‌ای که در آن پدرسالاری و مخالفت با دانستن و آگاهی موج می‌زند. روایتی به غایت تلخ، سیاه، دردناک اما جذاب... و پر تعلیق با داستان‌سرایی عالی معروفی.

 

- مردم پشت سر خدا هم حرف می‌زنند.

- تنهایی را فقط در شلوغی می‌شود حس کرد.

- با دو دسته نمی‌شود بحث کرد: با سواد و بی‌سواد.

 

* انتخاب بخش‌هایی از متن با توجه به اینکه کتاب را صوتی گوش می‌دادم کار دشواری بود.

** سختگیری‌ام در مورد کتاب‌های صوتی به راوی آن‌ها بر می‌گردد. سرعت مطالعه من سریع است. آرام خواندن حوصله‌ام را سر می‌برد. اینکه راوی بخواهد صدایش را عوض کند و به بعضی بخش‌های داستان آب و تاب بیشتری دهد را دوست ندارم. حس می‌کنم پیش داوری خودش را می‌خواهد به من مخاطب منتقل کند. دلم می‌خواهد راوی، فقط راوی باشد. همین. با سرعت مناسبی بخواند و بگذارد مخاطب حس کند، قضاوت کند، تصور کند و لذت ببرد. با تمام این توصیفات، حسین پاکدل توانست توقعی که داشتم را برآورده کند و لحظات خوبی را در هنگام گوش دادن به این کتاب برایم ایجاد کند.

 

 

۱ نظر ۰۲ مهر ۹۹ ، ۱۶:۵۰
مهدیه عباسیان

عنوان: شجاع باش دختر
نویسنده: ریشما سوجانی
مترجم: شبنم اسماعیلی
نشر:  میلکان
تعداد صفحات: 166
سال نشر: چاپ نهم 1398

این کتاب در مورد مهمترین مشکل دختران است. کمال‌گرایی، عواقب آن، دامی که ناخودآگاه، به دلیل نوع تربیت و جامعه در آن گرفتار شده‌ایم و نمی‌دانیم برای رهایی از آن چه باید کرد...

 

- ما عادت داده شده‌ایم که شکسته‌نفسی کنیم تا دوست داشته شویم. مشکل این است که وقتی سخت می‌کوشید تا علاقه همه را به خود جلب کنید، اغلب در انتها علاقه چندانی به خودتان ندارید. اما به محض آنکه می‌آموزید به حدی شجاع باشید که نگران خوشی دیگران نباشید و خود را در اولویت قرار دهید در آن حالت است که نویسنده قدرتمند زندگی خودتان می‌شوید.

- پس از صحبت با صدها زن از زمینه‌ها و سطوح اجتماعی مختلف، از نوجوانان گرفته تا شهروندان سال‌خورده متوجه شدم که کمال‌گرایی ساده یا تک بعدی نیست. گره پیچیده‌ای از باورها و انتظارات و ترس‌های مادام‌العمر است.

- شجاعت لازم است تا دختر بی‌عیب و نقص درون خود را بازنشسته کنیم و او را به الگوی زن شجاع جدید معاوضه کنیم. اما ارزشش را دارد.

- طنز قضیه در این است که کمال‌گرایی در حقیقت مانع تعالی می‌شود.

- اگر شکست انتخاب ما نیست، پس ریسک کردن هم انتخاب ما نیست. کمال‌گرایی دقیقا به همین شیوه شجاعت را سرکوب می‌کند.

 

 

* همیشه می‌دانستم که درجاتی از کمال‌گرایی در من وجود دارد، اما مطالعه این کتاب را که شروع کردم، متوجه شدم می‌توانم سمبلی از کمال‌گرایی باشم :)

** به گذشته که نگاه می‌کنم، می توانم بگویم تمام ِ تمام انتخاب‌ها و سخت‌گیری‌هایم آغشته‌اند به کمال‌گرایی. مثلا سراغ سخت‌گیرترین استاد دانشکده برای پایان‌نامه رفتم. چون سخت‌گیری و مو را از ماست بیرون کشیدن همان چیزی بود که من می‌خواستم!

*** خیلی خوشحالم که این کتاب را خواندم. مطمئنم که دوباره هم سراغ این کتاب خواهم رفت. خوشحالم از اینکه از وجود نقص‌هایم آگاه شدم و خوشحال‌ترم از اینکه حالا که دارم مادر یک دختر می‌شوم، در بهترین زمان ممکن این کتاب سر راهم قرار گرفت...

 

 

۰ نظر ۰۱ مهر ۹۹ ، ۱۵:۵۰
مهدیه عباسیان

عنوان: رشد
نویسنده: علی صفائی حائری
نشر:  لیله القدر
تعداد صفحات: 76
سال نشر: چاپ هجدهم 1394

کتابی کم‌حجم، فوق‌العاده، بسیار کاربردی با توضیحاتی دلنشین در تفسیر سوره عصر، که قابلیت بارها و بارها خواندن را دارد...

 

- هیچ چیز بی حاصل‌تر از این مطالعات دستوری و کتاب خواندن‌های پیشنهادی نیست که پیش از طرح سوال و جوشش پرسش‌ها، گریبان‌گیر تازه راه افتاده ها و نو مسلمانان شعار زده می شود.

- انسان هنگامی آدم می شود که به استعدادهای شکل گرفته‌اش جهت بدهد و برای این انسان، مکتبی مکتب می شود، که حرکت و صراط و روش حرکت و و و را به او یاد بدهد و بیاموزد، بدون آنکه او را مسخ کند و او را در راه بغلتاند و یا بغل بگیرد.

 

* تا به حال به سوره عصر این طور نگاه نکرده بودم و عجب نگاه دلچسبی...

** کتاب‌های عین صاد معمولا کم حجم‌اند و پر نکته. به نظرم همین یک کتاب و همین یک سوره برای اینکه جهت‌گیری‌مان را بفهمیم و بارها و بارها به آن مراجعه کنیم کافی است.

*** گاه فکر می‌کنم چقدر وقت کم است. برای مطالبی که نمی‌دانیم. مباحثی که اینگونه از دل آنها خبر نداریم و برای یادآوری مطالبی از این دست که فکر می کنیم می دانیم، اما دانستن کجا و ملکه ذهن شدن کجا...

 

 

۱ نظر ۳۱ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۵۴
مهدیه عباسیان