رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

۹ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

به روش های مختلفی می توان در مورد این فیلم صحبت کرد و نوشت. در مورد کارگردان و تهیه کننده و سال ساخت گفت و بازی تک تک بازی گران را بررسی کرد. گفت که یک فیلم علمی تخیلی است که مفهوم بعد چهارم، زمان و نسبیت را به خوبی به تصویر کشیده و دیدنش عجیب به آدم می چسبد. تمام این حرف ها درست. ولی برای منی که در ابتدای راه فیلم دیدنم، این حرف ها انرژی بر تر و وقت گیر تر از چیزی است که فکرش را می کنم.

من فقط می خواهم با این یادداشت ها آنچه را فهمیدم ثبت کنم...

به نظر من در سکانس های آخر این فیلم ضربه نهایی زده می شود. آن جا که مورف ِ پیر در برابر پدر ِ صدساله ی جوانش دراز کشیده و از او می خواهد پیش دکتر برند برود. به نظرم عشق خیلی خوب در این فیلم به تصویر کشیده شده بود... خیلی خیلی خوب. و بسیار به این نکته فکر می کنم که اگر کوپر به عشق در چشمان برند پاسخ می داد و به سمت سیاره ای دیگر می رفت چه می شد؟

بازی مورف را در کودکی (Mackenzie Christine Foy) - جوانی (Jessica Chastain) و پیری (Ellen Burstyn) بسیار دوست داشتم.

 

 

کوپر: تو یه دانشمندی، برند.

برند: پس به حرفم گوش کن. وقتی بهت میگم عشق چیزی نیست که ما اختراع کرده باشیم -عشق مشهوده و قدرتمنده- حتما یه معنایی داره.

کوپر: بله عشق معنا داره. فواید اجتماعی، پیوند اجتماعی، تربیت فرزند…

برند: ما مرده‌هامون رو دوست داریم. فایده اجتماعی اون چیه؟

کوپر: هیچی

برند: شاید معنای بیشتری داشته باشه. چیزی که ما هنوز نمی‌تونیم درکش کنیم. شاید یه جور دلیل باشه، یه جور محصول از ابعادِ بالاتر که ما نمی‌تونیم بطور محسوس درکش کنیم. من در طول کهکشان شیفته‌ی کسی هستم که ده ساله ندیدمش و میدونم که احتمالا مُرده. عشق تنها چیزیه که از ظرف زمان و مکان فراتر میره . شاید باید بهش اعتماد کنیم، حتی اگه هنوز اون رو درک نمی‌کنیم.

 

۲ نظر ۰۳ دی ۹۶ ، ۱۴:۲۸
مهدیه عباسیان