رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «الیف شافاک» ثبت شده است

ملت عشق

عنوان: ملت عشق
نویسنده: الیف شافاک
مترجم:ارسلان فصیحی
نشر: ققنوس
تعداد صفحات: 511
سال نشر: چاپ اول 1394 - چاپ چهلم 1396

اللا زنی خانه دار و مادر سه فرزند و صاحب یک زندگی بسیار معمولی است. به آشپزی کردن علاقه دارد و هر روز با تمام وجود در کنار میز صبحانه ای آراسته آغاز می کند و در کنار میز شامی تمام و کمال به پایان می رساند. کتابی به نام "ملت عشق" به دست اللا می رسد تا گزارشی برای ناشر مبنی بر آن بنویسد. خواننده در کنار اللای تا عمق ِجان فرورفته در روزمرگی و یکنواختی شروع به خواندن کتاب می کند و کم کم شگفتی ها آغاز می شود. اللا ندیده ها را می بیند. نداشته ها را. شمس را می شناسد و مولانا را. حرّا، کیمیا و زن بدکاره را. و در ادامه نویسنده ی کتاب ملت عشق، "عزیز زاهار" را. و تا جایی پیش می رود که اللا می شکند و اللای مدفون به دنبال عشق سر بر می آورد.

 

- انسان باید عقلش را کودکی گرسنه و محتاج بداند و با قاشق علم سیرش کند. اما همان طور که بعضی غذاها برای کودک سنگین است، بعضی آگاهی ها هم برای عقل سنگین است.

- اکثر درگیری ها، پیش داوری ها و دشمنی های این دنیا از زبان منشا می گیرد. تو خودت باش و به کلمه ها زیاد بها نده. راستش در دیار عشق زبان حکم نمی راند. عاشق بی زبان است.

- ابریشم نیز به عشق می ماند. هم حساس و لطیف است، هم از آنچه فکرش را بکین قوی تر و ملایم تر است، حتی آتشین تر. ببین، کرم ابریشم برای خروج از پیله، ابریشمی را که با زحمت بسیار تنیده پاره می کند. از این رو کشاورز یا ابریشم را انتخاب می کند یا کرم ابریشم را.

- اللا باور کرد. چون می خواست باور کند. آن بخش وجودش که از گل کردن آب های راکد می ترسید، فورا این توضیحات را  قبول کرده بود.

- حال که انسان اشرف مخلوقات است، باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است و طوری رفتار کند که شایسته این مقام باشد. انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود، باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمئن رفتار کند.

- عشق حقیقی راه را بر استحاله های غیر منتظره می گشاید. عشق نوعی میلاد است. اگر پس از عشق همان انسانی باشیم که پیش از عشق بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می توانی به خاطر او انجام بدهی تغییر کردن است.

 

* این کتاب دو رمان درهم آمیخته است. در دو زمان متفاوت. در جستجوی عشق زمینی و آسمانی.

** دوست دارم در مورد الیف شافاکی که این چنین از مولانا و شمس می گوید و مسلمانی و قرآن را می شناساند، بیشتر بدانم.

*** از خواندن این کتاب لذت بردم. در حدی که شب خواندنش را شروع کردم و با صدای اذان صبح متوجه گذر زمان شدم.

 

 

۲ نظر ۰۹ آبان ۹۶ ، ۰۰:۰۰
مهدیه عباسیان