رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسین وحدانی» ثبت شده است

دال دوسن داشتن

عنوان: دال دوست داشتن
نویسنده: حسین وحدانی

نـشر: ویدا
تعداد صفحات: 128
سال نشر: چاپ اول 1395

نویسنده که روزنامه نگار و وبلاگ نویس است، نگاهی موشکافانه تر و عمیق تر به وقایع روزمره ی زندگی که همگی تجربه شان کرده ایم، داشته است و از آن ها نوشته است.

 

- عادت کنیم؟ نمی دانم. اما می دانم که عادت با حضورش غافل گیرت می کند. مثل پسری رشید و غیر قابل انکار که ناگهان بعد از ده ها سال پیدایش شود، در برابرت بایستد، توی چشم هایت خیره شود و بگوید تو پدر من هستی!

- خانه تکانی یا اسباب کشی فرصتی است برای آن ها که هنوز نفهمیده اند زندگی، برای این همه گذشته جا ندارد.

- تجربه ی سوگ، یک لایه نامرئی - اما محسوس و واقعی- به روی همه چیز دنیای آدم می گیرد. مثل لاک بی رنگ. مثل ورنی روی جلد... مثل چیزی که انگار نیست اما هست. ما می دانیم که هست؛ و این، ما را همیشه اندکی غمگین می کند. اندکی اما همیشه.

- که دوست داشتن حساب و کتاب دارد. دویت داشتن حد و مرز می شناسد.

 حساب و کتابش؟

 ظرفیت خودت. که اگر می توانی ظرف را بزرگ تر، ظرفیتت را بیشتر کن. اگر نمی توانی اما اندازه نگه دار.

 حد و مرزش؟

 عزت خودت، کرامت خودت، شخصیت خودت. دوست داشتن که نباید آدم تو را بی عزت، بی کرامت، بی شخصیت کند. باید؟

- با واژه ی مبتذل بخشش، استخوان لای طخم های کوچک و بزرگ دوستی هاتان نگذارید. بگذارید عفونت نفرت و خون ی جراحت بیرون بریزد؛ ریزه استخوان های لای زخم، خرده شیشه ی آوار حادثه های تلخ، از لابه لای رگ و گوشت رابطه درآید، بعد روی زخم مرهم بگذارید و ببندینش. با بخشش اما به محبوب تان خیانت نکنید. محبوب محبت طبیبانه می خواهد.

- نزدیک به هفده سال است که زور میزنم دخترکم هیچی را هم یاد نگرفت، همین یک چیز را یاد بگیرد. که جایی که باید گریه کند، گریه کند.

 

* کتابی خوب و لذت بخش...

** سه سال از اولین باری در این وبلاگ نوشتم گذشت.

*** با احتساب این کتاب، امسال تنها 23 کتاب خواندم :( و این موضوع برای منی که زمانی مطالعه 100 کتاب در سال امری طبیعی بود، یکم دردناک هست. ولی خوشحالم که یاد گرفتم مطالعه فقط کتاب خواندن نیست. می شود با تماشای فیلم، اطلاعات خوبی به دست آورد. می شود به فایل های صوتی و پادکست گوش کرد و هم از وقت به خوبی استفاده کرد و هم در این تجارب با همسر جان شریک بود.

**** امیدوارم سال پر مطالعه تری پیش رو باشد... :)

در تمام زمینه ها (کتاب، فیلم، سخنرانی و مخصووصاً پایان نامه تمام نشدنی)

***** برای شفای تمام مریض هایی که آمادگی و حوصله بهار را ندارند و زندگی بدون توجه به حال و روز آن ها می گذرد؛ خیلی دعا کنیم (مخصوصا پدربزرگ عزیزِ من).

****** بهارتون دل نشین :)

 

 

 

۲ نظر ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۴۱
مهدیه عباسیان