رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میچ آلبوم» ثبت شده است

برای یک روز بیشتر

عنوان: برای یک روز بیشتر
نویسنده: میچ آلبوم
مترجم: منیژه جلالی
نشر: البرز
تعداد صفحات: 236
سال نشر: چاپ اول سال 1386

 موضوع و نثر برای یک روز بیشتر به گونه ایست که ناخودآگاه در تک تک کلمات کتاب غرق می شوی و بی وقفه تا انتهای کتاب با نویسنده همراه میشوی. داستان در چهار بخش نیمه شب، صبح، نیمروز و شب روایت می شود و در مورد فردی است به نام چارلز که می خواهد به زندگی خود پایان دهد اما تنها یک روز بیشتر، همه چیز را تغییر می دهد. میچ آلبوم مفاهیم گوناگون و گسترده ای را چون جبران فرصت های از دست رفته، نقش والدین (مخصوصا مادر)، ارج نهادن و بی اهمیتی به آن ها و ... را بسیار ملموس روایت می کند. در این کتاب هم مانند سایر کتاب های آلبوم خانواده و مرگ دو عنصر جدایی ناپذیر داستان های او هستند و آلبوم مثل همیشه با رفت و برگشت بین حال و گذشته به روایت داستانی واقعی می پردازد.

 

* یکی از چیزهایی که در مورد میچ آلبوم و کتاب هایش دوست دارم این است که داستان هایش مملو از تلنگرهایی است که تو را با خودت درگیر می کند. طوری که قسمت هایی از کتاب همواره در ذهنت تکرار می شود و باعث تغییر بعضی رفتارها و یا به نوعی هوشیارانه عمل کردن در برخی ابعاد می شود.

** می توانید این کتاب را با نام یک روز بیشتر با ترجمه گیتا گرگانی و در انتشارات کارون هم بخوانید.

 

- پدرم یک بار به من گفت :« تو می تونی یا پسر مامان باشی یا پسر بابا. ولی نمی تونی هر دوی اونا باشی» و من هم پسر بابا شدم. (صفحه ی 29)

- سال ها پس از مرگ مادرم فهرستی فراهم کردم از وقت هایی که مادرم حمایتم می کرد و وقت هایی که من از مادرم پشتیبانی نمی کردم. غم انگیز بود. هیچ توازنی وجود نداشت. چرا بچه ها تا به این اندازه یکی از والدین را ارج می نهند و دیگری را در مرتبه ای پایین و بی اهمیت نگاه می دارند؟ ( صفحه ی43)

- آیا هرگز به این فکر کرده ای که وقتی در جایی هستید چیزی اتفاق می افتد، در جای دیگر چه روی می دهد؟ ( صفحه ی 198)

۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۰۸
مهدیه عباسیان

عنوان: سه شنبه ها با موری
نویسنده: میچ آلبوم
مترجم: ماندانا قهرمانلو
نشر: قطره
تعداد صفحات: 262
سال نشر: چاپ اول سال 1393

تنها با نگاه کردن به جلد کتاب متوجه می شوی که سه شنبه ها با موری کتابی متفاوت است. میچ آلبوم در این کتاب به بازگویی قسمت هایی از زندگی خود و استاد قدیمی اش (موری) می پردازد که به بیماری ALS مبتلاست و در آستانه مرگ سعی در به اشتراک گذاشتن تجارب و واقعیت های زندگی دارد. مسائل و واقعیت هایی که به گفته خودش تا وقتی که رو به موت نباشی و مرگ در چشمانت زل نزند به آن ها پی نخواهی برد.

آلبوم پس از سال ها استاد قدیمی اش را پیدا می کند و در چهارده سه شنبه به یاد ماندنی در مورد مسائل مختلفی چون جهان، دلسوزی به حال خود، افسوس ها و حسرت ها، مرگ، خانواده ، احساسات، پیری و ترس از پیری، پول، عشق، ازدواج ، آداب و سنن، بخشش و ... به گفت و گو می پردازند. درحقیقت موری فردی است که سعی دارد معلمی تا بی نهایت باشد و حتی در لحظات آخر زندگی، در کنار شرایط بسیار سخت بیماری، به تعلیم بپردازد. او در این راه از آلبوم کمک گرفته است تا آموخته های خود را به گوش همگان برساند.

 

* این کتاب به چند دلیل جزو یکی از کتاب های تأمل برانگیزی بود که خواندم:

1- ماه ها پیش مقاله ای در مورد بیماری ALS خوانده بودم که باعث شد بخش کوچکی از سختی های این بیماری را درک کنم.

2- موری در این کتاب تصویر جدیدی از نامادری را به ما نشان می دهد که کاملا متفاوت با آنچه در قصه های کودکی ( سفید برفی و هفت کوتوله، سیندرلا و ...) خوانده ایم است. طوری که او را منشأ تمام محبت و داشته ها و آموخته هایش می داند.

3- شرایطی که موری در آن بود و تلاش همزمانش برای مفید واقع شدن حس شرمندگی را در برابر خودم به من القا میکرد. تمرکز روی نیمه پر لیوان برای موری بیشتر یک اصل بود تا یک شعار.

4- دوستی می گفت یکی از فواید مطالعه این است که متوجه می شوی بعضی افکار تنها در ذهن تو نیست و همین شراکت ساده در افکار سرچشمه آرامشی خاص می شود. و من این حس را با این کتاب تجربه کردم.

5- جمله " تنها صداست که می ماند" یکی از جملاتی بود که توسط این کتاب بسیار زیبا برای من معنا شد.

6- یکی از تفاوت های این کتاب با بقیه کتاب هایی که خواندم پیام ها و نکات مهمی بود که صریحانه به خواننده انتقال داده می شد. من فکر میکنم پیام هایی که خود خواننده آن ها را درک می کند ماندگاری بیشتری دارند. اما رودررو کردن این پیام ها با مرگ نکته ای جالب بود که باعث جلوگیری از سرسری رد شدن از این پیام ها  می شد.

۰ نظر ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۵۷
مهدیه عباسیان

عنوان: در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند
نویسنده: میچ آلبوم
مترجم: پاملا یوخانیان
نشر: کارون
تعداد صفحات: 176
سال نشر: چاپ اول 1384

نام جالب کتاب در کنار نام نویسنده ی آمریکایی اش ترکیبی مناسب برای ترغیب کردن تو به خواندن این کتاب است. در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند با داستان و نگارش قوی، در ضمن معرفی پیرمردی به نام ادی که در شهربازی کار میکند، چهره ی جدیدی از بهشت را به تو نشان می دهد. بهشتی متفاوت و کاملا دور از عذاب و پاداش که با نشان دادن دلایل و حکمت های نهفته پشت اتفاق ها آرامش را برایت به ارمغان می آورد. داستان با مرگ ادی در روز تولد هشتاد و سه سالگی اش آغاز می شود و در بهشت و فلش بک هایی به روزهای تولدش در گذشته ادامه می یابد. میچ آلبوم توسط این داستان، دلایل نهفته پشت هر اتفاق، ارتباط باور نکردنی همه زندگی ها باهم، مهم بودن کوچکترین مسائل، لطمه های وارد شده به کودکان توسط والدین، جبر زندگی، حسرت های عظیم برای جبران کردن و از همه مهم تر عواقب فراگیر و تأثیر گذار تصمیم هایت را به تو یادآور می شود.

در صفحه اول کتاب آلبوم نوشته است که این کتاب را با هدف مهم نشان دادن افرادی نوشته است که در زندگی احساس بی اهمیتی می کنند و می توان گفت در رسیدن به هدفش کاملا موفق بوده است. او هنرمندانه تو را با خود همراه می کند و با جملاتی بسیار ساده کاری می کند که اتفاقی نبودن حتی کوچکترین وقایع را باور کنی و تمام زندگی ات را برای شناسایی نقاط عطف مرور کنی...

 

* من اول نسخه انگلیسی این کتاب را خواندم و بعد نسخه فارسی. اما لذت خواندن نسخه اصلی غیر قابل قیاس با ترجمه کتاب بود. و این جملات، جملاتی بودند که به شدت مرا به فکر فرو بردند:

- People often belittle the place where they were born. But heaven can be found in the most unlikely corners.

- The only time we waste is the time we spend thinking we were alone.

- Sometimes when you sacrifice something precious, you're not really losing it. You're just passing it on to someone else.

- Love, like rain, can nourish from above, drenching couples with a soaking joy. But sometimes, under the angry heat of life, love dries on the surface and must nourish from below, tending to its roots, keeping itself alive.

۲ نظر ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۱۳
مهدیه عباسیان