رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

۱۹ مطلب با موضوع «روانشناسی» ثبت شده است

عنوان: تکرار
نویسنده: سورن کیرکگور
مترجم: صالح نجفی
نشر:  مرکز
تعداد صفحات: 176
سال نشر: چاپ اول 1400

سورن کیرکگور با نام مستعار می‌نوشته است. کنستانتین کنستانتیوس، نویسنده فرضی مفهوم تکرار، مفهوم حرکت در فلسفه هگل را نقد می‌کند و نظریه خود را درباره مفهوم هستی انضمامی آدمی پیش می‌نهد، نظریه‌ای مبتنی بر مفهوم تکرار: فرد از طریق تکرار مستمر لحظه انتخاب است که آزادی‌اش را به کار می‌گیرد و خودش می‌شود.

 

- در همان هتل قبلی اقامت می‌کند، همان نمایشنامه‌ای را که در سفر قبل دیده بود در همان سالن قبلی تماشا می‌کند، غذایش را در رستوران سفر قبلی صرف می‌کند - ولی هربار توی ذوقش می‌خورد، سرخورده می‌شود و موفق نمی‌شود به تکرار دست یابد. حواسش به این مهم نبوده است که تکرار حرکتی درونی است نه تکاپویی بیرونی.

- حقیقت چیزی نیست که بتوان مالکش شد. کیفیتی گذراست که به «ماهی گریز» می‌ماند، به محض آنکه از قوه به فعل در می‌آید می‌لغزد و می‌گریزد و به همین علت باید دوباره و دوباره آن را به اقلیم وجود درآورد.

 

* فلسفه خواندن و به خاطر سپردن آن برایم سخت است. دلم میخواهد یک روز سراغش برم و بخوانم و بخوانم و پیش بروم.

** کیرکگور شد یکی از نویسندگان محبوبم. در دل داستان مفاهیم را در هم می‌تند.

***  عید نوروز و رمضان هر دو مبارک :)

 

 

۱ نظر ۰۷ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۲۲
مهدیه عباسیان

 

عنوان: علیه تربیت فرزند
نویسنده: آلیسون گوپنیک
مترجم: مینا قاجارگر
نشر:  ترجمان علوم انسانی
تعداد صفحات: 384
سال نشر: چاپ اول 1397

تصور اغلب ما از تربیت فرزندمان این است: فراهم کردن محیطی امن؛ برنامه‌ریزی دقیق و هدفمند برای زمان‌های کار و فراغت؛ نظارت دقیق بر اعمال و روابطش و هدایت او تا رسیدن به اهدافی عالی. هدف والدین امروزی این است که فرزندشان را به شکلی خاص و دلخواه «بسازند» تا در بزرگسالی فردی موفق شود.
اما آلیسون گوپنیک، از روان شناسان پیشرو معاصر، در این کتاب از غیرعلمی بودن و همچنین زیانبار بودن این نگاه به فرزندپروی سخن می گوید. او نشان می‌دهد که چرا هرگز نباید دنبال ساختن و شکل دادن به فرزندانمان باشیم: کودکان طوری خلق شده اند که نامنضبط و بازیگوش و پیش بینی‌ناپذیر و خیال‌پرداز باشند؛ آن ها طوری خلق شده‌اند که هم بسیار متفاوت از والدینشان و هم بسیار متفاوت از یکدیگر باشند.
گوپنیک همچنین توضیح می‌دهد که چطور از فرزندانمان طوری مراقبت کنیم که بیاموزند در جهانی پیش‌بینی‌ناپذیر افرادی انعطاف‌پذیر، خلاق و مقاوم باشند.

- عشق ورزیدن به کودکان برای آنها مقصد تعیین نمی‌کند، بلکه قدرت و مایه آغاز سفر را به آنها می‌بخشد.

- فرزندان بزرگسال ما بیگانه هستند و باید باشند، آنها ساکنان سرزمین آینده‌اند.

- باغبانی نیازمند کار سخت و عرق جبین ماست. همراه با بیل زدن‌های طاقت‌فرسا و غوطه‌ور بودن در کود کشاورزی. و همانطور که هر باغبانی می‌داند، نقشه‌های ویژه ما همواره عقیم می‌مانند. خشخاش به جای صورتی کمرنگ به رنگ نارنجی نئون ظاهر می‌شود، گل رز که قرار بود از حصار بالا برود لجوجانه در فاصله یک قدمی زمین باقی می‌ماند، نقطه‌های سیاه و زنگار و شته‌ها را هرگز نمی‌توان مغلوب کرد. اما در عوض بزرگ‌ترین لذت‌ها و فتوحات باغبانی ما وقتی را می‌رسند که باغ از کنترل ما می‌گریزد، وقتی جعفری وحشی سفید و لاغر مردنی به صورت باورنکردنی عینا در جای درست مقابل سرخ‌دار تیره ظاهر می‌شود ... در واقع معنای ژرف‌تری وجود دارد که بر حسب آن، چنین تصادفاتی مشخصه باغبانی خوب‌اند.

- کار ما شکل دادن به اذهان کودکانمان نیست، کار ما این است که به ذهن آنها اجازه دهیم در همه امکانات جهان کاوش کنند. کار ما این نیست که به کودکان بگوییم چگونه بازی کنند، بلکه دادن اسباب‌بازی به آنها و جمع کردن اسباب‌بازی‌ها پس از اتمام بازی بچه‌هاست.

- اجر پدر و مادر بودن هرچه باشد، نظم و ترتیب نیست.

 

* نویسنده کتاب یک مادربزرگ است. مثال‌هایی که از نوه‌هایش می‌زند و تجاربی که به اشتراک می‌گذارد روند مطالعه را دلنشین می‌کند.

** ابتدای کتاب در اوج شروع شد. با نقد لذت‌بخشی در باب فرزندپروری‌های رایج امروزی. آنقدر دلپذیر و جذاب که داشتم به این باور می‌رسیدم که همین کتاب می‌تواند تنها کتاب لازم برای مطالعه در این زمینه باشد. اما روند کتاب -برای من- در اوج نماند. برای منی که سالها بیولوژِی و بیوشیمی خوانده‌ام و چندین واحد تکامل پاس کرده بودم، استفاده از مطالعات تکاملی و مقدمه‌های زیست‌شناختی طولانی در ابتدای هر مبحث بسیار خسته کننده و حوصله‌سر‌بر بود.

 

 

 

۱ نظر ۰۹ اسفند ۰۱ ، ۰۰:۲۴
مهدیه عباسیان

مادر کافی

عنوان: مادر کافی
نویسنده: جی اُ فراست
مترجم: دکتر مهبد ابراهیمی
نشر:  زوار
تعداد صفحات: 264
سال نشر: چاپ اول 1386

می‌شد نام این کتاب را مادر عالی، مادر کامل، مادر برتر یا مانند آن ها گذاشت اما تعجب نکنید اگر به شما بگویم مادر کامل نه تنها مادر مفیدی نیست بلکه شاید مضر نیز باشد و آنچه فرزندانتان - به ویژه در سال‌های ابتدای زندگی - به آن احتیاج دارند، مادر کافی است.

این کتاب مراحل رشد را در پنج سال اول زندگی توضیح داده و شما را در چگونگی گذران این مراحل حساس و کلیدی راهنمایی خواهد کرد. علاوه بر این کتاب می‌کوشد این حقیقت را به شما یادآور می‌شود که کودک در این دوره بیشتر به نظارت و همراهی بدون اضطراب مادر نیاز دارد تا آموزش‌های مستقیم وی. هرچند که رویدادهای طبیعی در جریان رشد و تکامل کودک از قبیل شیر خوردن، آشنا شدن با غذای سفره، راه افتادن، کنترل ادرار و مدفوع، خوابیدن؛ لباس پوشیدن و حتی رفتن به مهد کودک یا کودکستان می‌توانند بی‌دردسر سپری شوند و شما از آنها لذت ببرید اما در عین حال هر کدام ممکن است به مشکل و نگرانی والدین تبدیل شود.

 

- به یاد داشته باشید، کودک بد وجود ندارد بلکه این رفتار اوست که گاهی مواقع ناشایست یا بد می‌شود و علاوه بر آن شما هم در شکل‌گیری رفتار بد فرزندتان نقش دارید چرا که کودکان شناختی از دنیا نداشته و دنیا را از دریچه چشم خود می‌نگرند و از آنان الگوبرداری می‌کنند.

- نکته کلیدی این است که تربیت فرزند، تربیت خود است بنابراین اگر والدین خودشان را به خوبی تربیت کنند، از تربیت فرزندانشان و رفتار مناسب آنان لذت خواهند برد.

- عدم وجود قانون بهتر از زیر پا گذاشتن قانون موجود است.

-  اعطای آزادی بیش از حد به بچه، نشانگر میزان علاقه شما به وی نیست بلکه نشان‌دهنده عدم توانایی والدین برای تعیین حد و حدود است.

 

* مجموعه‌ای از نکات مهم و کلیدی. لذت بردم...

 

 

۱ نظر ۰۸ دی ۹۹ ، ۱۳:۳۸
مهدیه عباسیان

عنوان: روابط سالم
نویسنده: هنری کلاود - جان تاون سند
نشر:  صابرین
تعداد صفحات: 238
سال نشر: چاپ اول 1393

کتاب روابط سالم نکات مهمی را در مورد تشخیص اشخاص سالم از ناسالم و تبدیل شدن به انسانی سالم ارائه می‌کند.

 

* این کتاب را  چند ماه پیش در یکی از اپلیکیشن‌های مطالعه کتاب، خواندم. هر بار نوشتن در مورد آن را به بعد موکول می‌کردم چون می‌دانستم بخش‌های زیادی است که می‌خواهم عینا از کتاب به این جا منتقل کنم ولی نمی‌دانم چرا هیچ اثری از یادداشت‌ها و هایلایت‌هایم باقی نمانده است. در نتیجه بخش‌هایی از کتاب که به نظرم طلایی بودند، برای درج در وبلاگ دیگر در دسترسم نیستند.

** برای من کتاب مفیدی بود. با مثال‌های کاربردی نقص‌های انسان را به خوبی به خود او نشان می‌دهد و باعث می‌شود بتوانیم موضع مناسبی در برابر خودمان و دیگران داشته باشیم.

*** یکی از نکات جالب برای من در مورد این کتاب توجه ویژه به بعد معنوی و مخصوصاً خداوند بود. در بخش‌های زیادی به این موضوع اشاره شده بود که برای سالم بودن باید شبیه خدا شد.

**** بنظرم این کتاب می‌تواند جزو کتاب‌هایی باشد که لازم است گه گاه به آن مراجعه کرد، یا حداقل در هنگام مطالعه خلاصه‌ای از آن برداشت تا اگر هایلایت‌هایمان پرید، اینگونه نشود...

 

 

۱ نظر ۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۷:۰۳
مهدیه عباسیان

عنوان: شجاع باش دختر
نویسنده: ریشما سوجانی
مترجم: شبنم اسماعیلی
نشر:  میلکان
تعداد صفحات: 166
سال نشر: چاپ نهم 1398

این کتاب در مورد مهمترین مشکل دختران است. کمال‌گرایی، عواقب آن، دامی که ناخودآگاه، به دلیل نوع تربیت و جامعه در آن گرفتار شده‌ایم و نمی‌دانیم برای رهایی از آن چه باید کرد...

 

- ما عادت داده شده‌ایم که شکسته‌نفسی کنیم تا دوست داشته شویم. مشکل این است که وقتی سخت می‌کوشید تا علاقه همه را به خود جلب کنید، اغلب در انتها علاقه چندانی به خودتان ندارید. اما به محض آنکه می‌آموزید به حدی شجاع باشید که نگران خوشی دیگران نباشید و خود را در اولویت قرار دهید در آن حالت است که نویسنده قدرتمند زندگی خودتان می‌شوید.

- پس از صحبت با صدها زن از زمینه‌ها و سطوح اجتماعی مختلف، از نوجوانان گرفته تا شهروندان سال‌خورده متوجه شدم که کمال‌گرایی ساده یا تک بعدی نیست. گره پیچیده‌ای از باورها و انتظارات و ترس‌های مادام‌العمر است.

- شجاعت لازم است تا دختر بی‌عیب و نقص درون خود را بازنشسته کنیم و او را به الگوی زن شجاع جدید معاوضه کنیم. اما ارزشش را دارد.

- طنز قضیه در این است که کمال‌گرایی در حقیقت مانع تعالی می‌شود.

- اگر شکست انتخاب ما نیست، پس ریسک کردن هم انتخاب ما نیست. کمال‌گرایی دقیقا به همین شیوه شجاعت را سرکوب می‌کند.

 

 

* همیشه می‌دانستم که درجاتی از کمال‌گرایی در من وجود دارد، اما مطالعه این کتاب را که شروع کردم، متوجه شدم می‌توانم سمبلی از کمال‌گرایی باشم :)

** به گذشته که نگاه می‌کنم، می توانم بگویم تمام ِ تمام انتخاب‌ها و سخت‌گیری‌هایم آغشته‌اند به کمال‌گرایی. مثلا سراغ سخت‌گیرترین استاد دانشکده برای پایان‌نامه رفتم. چون سخت‌گیری و مو را از ماست بیرون کشیدن همان چیزی بود که من می‌خواستم!

*** خیلی خوشحالم که این کتاب را خواندم. مطمئنم که دوباره هم سراغ این کتاب خواهم رفت. خوشحالم از اینکه از وجود نقص‌هایم آگاه شدم و خوشحال‌ترم از اینکه حالا که دارم مادر یک دختر می‌شوم، در بهترین زمان ممکن این کتاب سر راهم قرار گرفت...

 

 

۰ نظر ۰۱ مهر ۹۹ ، ۱۵:۵۰
مهدیه عباسیان

عنوان: مادری که کم داشتم
نویسنده: جاسمین لی‌کوری
مترجم: فهیمه سادات کمالی
نشر:  ترجمان علوم انسانی
تعداد صفحات: 326
سال نشر: چاپ اول 1397

نام کتاب به اندازه کافی گویاست. در این کتاب در مورد غیبت عاطفی مادران و تاثیر آن در بزرگسالی صحبت شده است. نویسنده در سه بخش مختلف موضوع را به خوبی موشکافی کرده، خواسته‌های کودک از مادر، انواع غیبت‌ها و آسیب‌ها را آورده و در ادامه به روش‌هایی برای التیام دادن به این آسیب‌ها پرداخته است. نیمه دوم کتاب را می‌توان بیشتر برای روان‌کاوان مناسب دانست. اما خواندن‌شان خالی از لطف نیست و مطالب مفید بسیاری در دل آن‌ها نهفته است.

 

- تقریبا تمام کودکان، حتی کودکان آزار دیده، عاشق والدینشان هستند. چنین چیزی در طبیعت کودک قرار گرفته است. شاید آن‌ها صدمه دیده‌اند، ناامید شده‌اند و گرفتار این حالت‌های ویرانگر باشند که مبادا امکان رسیدن به عشقی را که در حسرتش هستند از بین ببرند، ولی دلبستگی یعنی عاشق بودن، حتی دلبستگی توام با اضطراب. شاید هر سال دستیابی به این عشق دشوارتر شود؛ شاید هرسال کودک آرزویش را برای برقراری ارتباطی محکم بیشتر پس بزند، حتی شاید کودک به والدینش ناسزا بگوید و هرگونه عشق را نسبت به آن ها انکار کند. ولی این عشق سر جایش است، مشتاق ابراز شدن واقعی و بازگردانده شدن، مثل خورشیدی سوزان که پنهان شده و هنوز طلوع نکرده.

- مادرانگی مستلزم بخشش مداوم و بی وقفه است. به همین جهت کار ساده‌ای نیست که وقتی هنوز نیازهای خودت برآورده نشده، از خودت چیزی ببخشی.

- اولین ظرف رشد کودک رابطه‌ای ایمن با مادر است و ظرف دوم و بزرگتر خانه‌ای شاد برای اوست. مثل اینکه گلی گلدانی را در خاک خوبی بکاریم و سپس در اتاقی با نور و دمای مناسب نگهداری کنیم.

- اگر مادری در ساختن ستون خانه، مکان امنی که بتوان به آن بازگشت دچار ناکامی شود، موجب ایجاد حس بی مادری در فرد می شود.

 

* این کتاب در بهترین زمان ممکن سر راه من قرار گرفت. وقتی شروع به مطالعه آن کردم حس می‌کردم برای خودِ خود من نوشته شده است. بخش اول که در مورد انتظارات کودک از مادر بود، به نظرم بسیار عالی و جامع بود. نکات بسیار جدید و مهمی را یاد گرفتم. بعضی از نیازها را که می‌خواندم، از نیازمند بودن کودک و قدرت و اثری که یک مادر می‌تواند داشته باشد، حیرت می‌کردم.

** من همیشه درگیر این فقدان بوده‌ام. اما این کتاب به من نشان داد اوضاع آن قدرها هم وخیم نیست، اما مسئولیت عجیب سنگین است.

*** همیشه فقدان در ذهنم برابر بود با فقدان فیزیکی که منجر به فقدان عاطفی هم می‌شود. اما در این کتاب دسته بندی‌های بسیاری در مورد فقدان‌های عاطفی و آسیب‌ها و آزار‌های عاطفی، حتی با حضور فیزیکی مادر نیز وجود دارد.

**** بسیار لذت بردم و بسیار آموختم.

***** نکات بسیار مهم کتاب را هایلایت کرده ام، تا بازهم سراغشان برم.

 

 

۰ نظر ۲۲ مرداد ۹۹ ، ۰۲:۰۴
مهدیه عباسیان

عنوان: من دیگر ما (جلد اول)
نویسنده: محسن عباسی ولدی
نشر: آیین فطرت
تعداد صفحات: 120
سال نشر: چاپ اول 1394

من دیگر ما، جلد اول مجموعه‌ای تربیتی است. این مجموعه هفت جلد دارد که در هر کدام از آن‌ها به یکی از مسائل مهم تربیتی مانند نقش محبت، آزادی، بازی کردن، تلویزیون دیدن و بازی‌های رایانه‌ای پرداخته است. جلد اول مجموعه با نام من دیگر ما، در خصوص مهارت‌های تربیت فرزند در دنیای امروز است. محسن عباسی ولدی در کتاب من دیگر ما، با زبان ساده و بیانی واضح و روشن، دیدگاه‌های تربیتی دینی بر کودکان و نوجوانان را بر مبنای تفکر اسلامی، مطرح کرده و با مثال و داستان‌هایی که در ضمن مطلب آورده، وضوح کلی کتاب را بیشتر کرده است. 

 

* آنچه در ابتدا آورده شده، توضیحی است که هنگام جستجو در مورد این کتاب با آن مواجه خواهید شد. دلم می‌خواهد راحت در مورد این کتاب و افکاری که در حین مطالعه و پس از آن به ذهنم حمله‌ور شدند، صحبت کنم. دلم می‌خواهد بگویم آنچه در بالا خواندید، ادعایی است که در مورد این کتاب شده است! 

در ابتدای کتاب روانشناسی غربی به شدت نهی شده است، این امر در صورتی که محتوای قابل ملاحظه‌ای پیش رویمان باشد، قابل پذیرش است، اما چنین اتفاقی نمی‌افتد. تمام محتوای اصلی و جدی این کتاب را می‌توان در دو صفحه خلاصه کرد. ساده‌ترین مثال‌ها و کلی‌ترین موضوع‌ها، جوابگوی ذهن پر سوال من ِ نوعی برای تربیت کودک نیست. 

** شاید بتوان گفت که نمی‌شود تنها با مطالعه یک جلد قضاوت کرد. البته که این کار را نکرده‌ام. این مجموعه و این نویسنده را یکی از دوستان دانشگاه معرفی کرد. در نمایشگاه کتاب سال گذشته سری به غرفه این انتشارات زدم و تصمیم داشتم کل مجموعه را تهیه کنم. اما عناوین فهرست برای خرید راضی ام نکرد. کتاب دیگری از ایشان خریدم که آن هم همین گونه بود.

*** زمانی می‌توان موضوعی، زمینه‌ای و محتوایی را رد کرد، که بسیار قوی ظاهر شده باشیم!

**** فردی مانند علی صفایی‌حائری، کتابخوانی بسیار حرفه‌ای بوده، ادبیات غرب و روانشناسی غرب را می‌خوانده و بدون هرگونه قضاوت و داوری و رد کردن، نظرات و جهان‌بینی بی‌نظیر خود را ارائه می دهد. می‌دانم این مقایسه کار درستی نیست، اما شاید برای درک آنچه در ذهن دارم به چنین مثالی نیاز بود.

 

***** این روزها کتاب دیگری خوانده‌ام که نام‌اش به شدت فضای مجازی و بخش کتاب‌های پرفروش کتاب فروشی‌ها را پر کرده است. کتاب "پسرک، موش کور، روباه و اسب". کتابی پر از جمله‌های قصار کوتاه. دلم می‌خواهد در مورد این دو کتاب بی‌وقفه غر بزنم، اما بسنده می‌کنم به اینکه من واقعا دلیل این به‌به و چه‌چه ها را نمی‌فهمم!

 

 

۴ نظر ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۰۲:۱۱
مهدیه عباسیان

عنوان: موهبت کامل نبودن
نویسنده: برنی براون
مترجم: اکرم کرمی
نشر:  صابرین
تعداد صفحات: 165
سال نشر: چاپ اول 1398

عنوان کتاب به اندازه کافی گویای محتوا است. تمام جملات کتاب در کنار هم می‌آیند تا به مخاطب منتقل کنند که باید نسبت به خود با شفقت و شجاعت رفتار کرد و آزادی ابراز وجود را بر خانم یا آقای شایسته بودن ترجیح داد. 

 

- هر روز نگرانی‌ام نسبت به این موضوع بیشتر شده است که ما فرزندانی تربیت می‌کنیم که شکست را تاب نمی‌آورند و به شدت احساس استحقاق می‌کنند. استحقاق به این معنی که این حق من است چون آن را می‌خواهم و عاملیت به این معنی که می‌دانم که می‌توانم این را انجام دهم. ترکیب ترس از شکست، استحقاق و فشار کار نسخه‌ای است که ناامیدی و تردید به خود را تضمین می‌کند.

- مارتین لوترکینگ بهترین تعریف را از قدرت می‌دهد: او قدرت را توانایی ایجاد تغییر می‌داند. اگر به نیاز خود به قدرت شک دارید به این سوال پاسخ دهید: وقتی باور دارید که قدرت ندارید چیزی را در زندگی خود تغییر دهید، چه احساسی دارید؟

- مقابله با احساس فقدان به این معنا نیست که در جست و جوی وفور و فراوانی برآییم، بلکه باید احساس کافی بودن را در خود پرورش دهیم.

- عوامل مخرب مانند کودکان نوپا هستند و اگر آن ها را نادیده بگیرید، بلندتر سر و صدا می کنند.

- از خود نپرسید دیگران چه نیاز دارند، ببینید شما با چه چیز احیا می‌شوید و بعد همان را انجام دهید. زیرا آنچه دنیا نیاز دارد افرادی است که خود را احیا کرده‌اند.

 

* می‌شود از این کتاب در مسیر پذیرش خود و رفع کمال‌گرایی بسیار آموخت.

** باید این کتاب را چندباره بخوانم...

 

 

۱ نظر ۳۱ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۱۵
مهدیه عباسیان