رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

۲۸ مطلب با موضوع «ادبیات :: شرح حال» ثبت شده است

آشنایی با صادق هدایت

عنوان: آشنایی با صادق هدایت
نویسنده: مصطفی فرزانه
نشر: مرکز
تعداد صفحات: 530
سال نشر: 1387

 آنچه که ما از صادق هدایت می دانیم، نتیجه ی پیشداوری ها و کلی گویی های کلیشه واری است که ناخودآگاه حصاری دور شخصیت او کشیده و از او شخصیتی مرموز در ذهنمان ترسیم کرده است.

مصطفی فرزانه، سی و هفت سال پس از مرگ هدایت ناگهان تصمیم می گیرد که از او بنویسد. اما نوشتن نه برای ارضای حس کنجکاوی خواننده ی کنجکاو، و نه برای استفاده از اسم هدایت برای رسیدن به شهرت، بلکه برای ترسیم چهره ی واقعی کسی که شخصیت هوشیارش در گیرودار زمانه لوث شد و در جایگاه واقعی خود قرار نگرفت. برای درک سیر تحولات فکری اش و آنچه که گفت.

کتاب فرزانه اولین بار در سال 1988، در پاریس و در دو جلد با عنوان های " آنچه صادق هدایت به من گفت" و " صادق هدایت چه می گفت " در حدود 725 صفحه چاپ شد و پس از آن با حذف بعضی قسمت ها، در 530 صفحه توسط نشر مرکز در ایران منتشر شد.

 

آشنایی با صادق هدایت _ جلد 1آشنایی با صادق هدایت_جلد 2

بخش اول کتاب شامل خاطرات ناب و دست اولی از زندگی خصوصی هدایت و شرح ملاقات های فرزانه با هدایت است که با نثری روان روایت می شود. و بخش دوم که شامل نقد آثار هدایت و مقالات و کتبی است که در وصف او نوشته شده است، بیشتر به سیر تفکراتی که او را به نوشتن وا می داشت پرداخته است.

اسماعیل جمشیدی (روزنامه نگار) درباره این کتاب گفته است: « گرچه اثر فرزانه را نمی توان یک زندگی نامه یا تعریف کلاسیک دانست، اما دارای چنان ویژگی هایی است که برای شناخت بیشتر و درست تر هدایت، هیچ کس بی نیاز از مطالعه ی این کتاب نیست. و اگر بگوئیم تا به امروز، هیچ کس چون فرزانه و در کتابی که نوشته نتوانسته ما را با صادق هدایت آشنا کند، سخن به اغراق نگفته ایم.»

 

* اولین باری که اسم هدایت را شنیدم، در دوران راهنمایی بود. زمانی که یکی از دبیرها عاجزانه از ما خواهش کرد که سراغ هدایت و آثارش نرویم تا از ناامیدی و انزوا دور بمانیم! پس از آن نصیحت، بلافاصله از یکی از دوستان کتابخوان پدرم خواستم که کتابی از هدایت به من بدهد. منِ نوجوان در آن زمان از بوف کور هیچ چیز نفهمیدم و هدایت در انزوا در گوشه ای از ذهنم ماند تا امروز.

این کتاب خیلی ساده، بدون پنهان سازی مسائل، بدون اجبار برای هیچ گونه تصمیم گیری در مورد هدایت و بسیار متفاوت از تمام مقالاتی که در این سالها خواندم تا بیشتر از هدایت بفهمم و کمتر فهمیدم، شخصیت هدایت را به من نشان داد.

۰ نظر ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۵
مهدیه عباسیان

ابوالمشاغل

عنوان: ابوالمشاغل
نویسنده: نادر ابراهیمی

نـشر: روزبهان
تعداد صفحات: 248
سال نشر: چاپ دوم 1372

نادر ابراهیمی سیزده سال پس از کتاب ابن مشغله، ادامه ی داستان زندگی اش را در ابوالمشاغل روایت می کند. او در این کتاب، در کنار بیان روند شغل یابی های مداوم، به فساد سینمای ایران، باج خواهی و رشوه گیری در تمام جنبه ها و مقاومت های سخت و پرهزینه اش در این راه اشاره می کند. ابوالمشاغل دریچه ایست که ابراهیمی از این راه درد ها و دغدغه هایش را با همگان در میان می گذارد.

 

نوشتن "ابوالمشاغل" تجدید عهدی ست با آن جوان پرشور، آن جوان ابدی، آن سلامت و غرور و التهاب و ایمان... گرچه آن جا در "ابن مشغله" فرزند بودم و این جا در " ابوالمشاغل" پدرم...

 

* ابوالمشاغل با اینکه همانطور که خود ابراهیمی به آن اشاره کرده است، از انسجام کمتری نسبت به ابن مشغله برخوردار است اما جزو آن دسته از کتاب هایی است که می تواند پاسخگوی تمام سلیقه ها باشد. یکی از بخش های مورد علاقه ام زمانی بود که نادر ابراهیمی به تغییر نظرات و دیدگاهش در طول این سال ها اشاره می کرد.

 

- گفته ایم و بارها گفته ایم که برای دوست داشتن چیزی، و آماده ی دفاع همه جانبه و پایدار بودن آن چیز، باید آن را بشناسیم یا شناخته باشیم. وطن تا زمانی که یک مجهول باشد، دفاع از آن هم، دوست داشتن آن هم، امری ست مجهول، فانتزی، ذهنی و بیش از این در مخاطره. دین هم همین طور است. آرمان و مکتب هم همین طور است. تو فقط از چیزی که به خوبی و به درستی بشناسی می توانی به خوبی و به درستی دفاع کنی... بیایید به بچه هایمان یاد بدهیم که وطن شان را بشناسند، ذره ذره ی آن را، گوشه گوشه ی آن را و قدم به قدمش را. ضرر این شناختن فقط به دشمنان آزادی می خورد. قسم می خورم... ( صفحات 81-80)

- نشاط نداشتن غم نیست. غم داشتن و با قدرتی عجیب، غم را پس زدن و مهار کردن است. شجاعت نترسیدن نیست. ترسیدن است و بر ترس خویش آگاهانه غلبه کردن.

( صفحه ی 196)

۱ نظر ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۴۶
مهدیه عباسیان

ابن مشغله

عنوان: ابن مشغله
نویسنده: نادر ابراهیمی

نـشر: روزبهان
تعداد صفحات: 132
سال نشر: چاپ هفتم 1386

 ابن مشغله شرح حالی است که نادر ابراهیمی در آن درباره تمام سال هایی که در جست و جوی کار بوده و آن چه در این راه تجربه کرده است، توضیح می دهد. ابراهیمی که خودش را در این کتاب ابن مشغله نامیده است با نثری بسیار ساده و روان و دوست داشتنی طوری تو را با خود همراه می کند که نمی توانی از جلد دوم کتاب " ابوالمشاغل" صرف نظر کنی.

 

* با توجه به نکات ریزی که در این کتاب وجود دارد، فکر میکنم این کتاب جزو کتاب هایی ست که باید خواند...

 

- ما قبل از هر چیز به یک رستاخیز اخلاقی نیاز داریم. فقط همین. اگر به راستی همه چیز باید دگرگون شود، یک دگرگونی اخلاقی و معنوی مقدم بر همه چیز است. ما دست کم ، در این مورد خاص نیازی به غرب نداریم. می توانیم برگردیم و مثل ایرانی های قدیم زندگی کنیم، یعنی رفتار کنیم. همین کافی است. (صفجه ی 55)

- او ایمان دارد که جهان، حتی یک روز قبل از انهدام به کمال خود، به اوج خود و به شکوه رویایی خود خواهد رسید و همه رنج ها به همین یک روز کوتاه می ارزد. ( صفحه ی 58)

- در تمام آن سال ها این زنم بود که به جای من مقاومت می کرد و یا مصالح مقاومت مرا می ساخت. آن هم نه با شعار دادن و فریاد کشیدن، بلکه با سکوتی رضایت مندانه.  (صفحه ی 77)

 

۰ نظر ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۵۷
مهدیه عباسیان
نون نوشتن
 
عنوان: نون نوشتن
نویسنده : محمود دولت آبادی

نـشر: چشمه
تعداد صفحات: 216
سال نشر: چاپ اول زمستان 1388 - چاپ سوم بهار 1389

نون نوشتن  مجموعه ای از شصت گاه نوشته ی محمود دولت آبادی است که به گفته خودش آن ها را بدون هیچ تغییری منتشر کرده است تا خود و مخاطبانش را از آنچه بین سال های 59 تا 74 بر او گذشته، مطلع سازد.
پس از خواندن گاه نوشته های ابتدایی احساس میکنی با مجموعه ای از جملات قصار غیرمرتبط مواجهی. اما با رسیدن به گاه نوشته های دوازده به بعد ، ناگهان لحن صمیمانه دولت آبادی نظرت را تغییر می دهد و تو را هم درگیر احساسات و لحظه هایش می کند.

دولت آبادی در این گاه نوشته ها از هر دری سخن گفته است. از سیاست، اوضاع جامعه ایران و نگرانی اش درباره زبان و واژگان فارسی تا رنج هایی که برای خلق آثارش متحمل شده و استفاده بی نام از آن ها و حس و حال درونی اش نسبت به خانواده و مخاطبان. او بسیار عالی توانسته برخی از مفاهیم و موقعیت ها، چون سوق یافتن اجباری به مسیری که نمی خواهی را به تصویر بکشد.

* دولت آبادی در این کتاب من را به شدت شگفت زده کرد. زمانی که کتاب سلوک را میخواندم مشکلات زیادی برای همراهی با داستان داشتم. نثر کتاب طوری بود که باعث عدم تمرکزم می شد اما نون نوشتن قالب ذهنی من را در مورد دولت آبادی به هم ریخت. طوری که تصمیم گرفتم یک روز حتما کتاب کلیدر را بخوانم. اما بعد از اینکه متوجه شدم این کتاب 10 جلد است، سعی کردم در مورد تصمیمم بیشتر فکر کنم.

-او گفت: " آدم سه جور است : مرد ، نیمه مرد و هَپلی هَپو و ..."
  و توضیح داد: " هَپلی هَپو کسی است که می گوید و کاری نمی کند. نیمه مرد کسی است که کاری می کند و می گوید. اما... مرد آن است که کاری می کند و نمی گوید." و تکرار کرد: "آن کس که نگوید و بکند مرد است." (صفحه ی 100)

-
فاجعه ی اجتماعی از همین ناشی می شود که هرکس فکر می کند باید گوش و گلیم خود را از آب به در کشد. چه انبوه اند مشکلات زندگی ما و چه اندک اند کسانی که آن را مشکل خود بدانند و غالبا می بینیم که افراد، زندگی را چون قابی خالی از عکس به گردن انداخته اند و در خیابان ها پرسه می زنند، بی آنکه فکر کنند ممکن است مورد تمسخر قرار گیرند. چون دیگران هم هر یک قاب خالی به گردن از برابرشان می گذرند... کمدی یا تراژدی؟ آیا جنون و جنایت وجه غالب و عادی زندگی مردم ما شده است؟ در این صورت لابد باید گفت وای به حال و روز کسانی که دست و توان و روحیه ی جنایت ندارند! ( صفحه ی 156)

۰ نظر ۰۷ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۵۵
مهدیه عباسیان