سفر به انتهای شب - لویی فردینال سلین
نویسنده: لویی فردینال سلین
مترجم: فرهاد غبرایی
نشر: اسپینا
تعداد صفحات: 568
سال نشر: چاپ اول 1400
خلاصهترین توصیف در مورد این کتاب میتواند این باشد که شرحی است از وقایعی در دل جنگ. قهرمان داستان بدون خودسانسوری تمام افکار و اتفاقاتی که در جامعه میافتد را به تصویر میکشد. داستان در مورد فردی است گرفتار در پوچی بیپایان، که تمام تلاشش را می کند قهرمان نباشد و از جنگ فرار کند. و این صداقت و شجاعت شوکه کننده و جذاب است.
کتاب سفر به انتهای شب، کتاب آسانی نیست، نه فقط از لجاظ ترجمه -که بماند- تعبیر و تفسیر اثر از آن هم سختتر است. جتی خواندنش خم آسان نیست. مرد سفر می خواهدو به آزمون دشواری میماند. به راستی از این حیث سفری است. سفری طاقتفرسا، تلخ و سیاه به درون، به سوی مسایل بتیانی انسان هرکجا، مسایل مرگ و زندگی، هستی و نیستی، اروس و تاناتوس.
- اسبها خیلی خوشبختند، چون اگرچه آنها هم مثل ما جنگ را تحمل میکنند، اما لااقل کسی از آنها نمیخواهد ثبتنام کنند و یا وانمود کنند که به کارشان ایمان دارندو اسبهای بیچاره ولی آزاد! افسوس که شور و اشتیاق کثافت فقط برای ماست.
- لابلای روزها و ماههایی که میشود به راحتی از خیرش گذشت، روزهایی هم هست که حساب میآیند.
- هرگز کسی به ماجراهای واقعی درون ذهن آدم پی نبرده.
- دست برداشتن از زندگی خیلی آسانتر است تا دست برداشتن از عشق! آدم در این دنیا عمرش را به کشتن و پرستیدن میگذراند و هر دوی اینها با هم. «از تو متنفرم! میپرستمت!»
- مادرم از فرانسه از من خواهش کرد که مواظب سلامتی خودم باشم، همانطور که موقع جنگ هم به من میگفت. حتی اگر پای چوبه دار هم بودم ملامتم میکرد که چرا شال گردنم را جا گذاشتهام. هرگز فرصت را از دست نمیداد که به من جالی کند دنیا جای قشنگی است و او کار خوبی کرده که مرا دنیا آورده.
- هرجا که باشی به ندرت اتفاق میافتد زندگی سراغت بیاید و کاسهای زیر نیمکاسه کثافتش نباشد.
- شهرهای ناشناس چه خوبند! وقت و جای آن است که تصور کنی همه کسانی که جلویت سبز میشوند آدمهای مهربانی هستند. وقت رویاست.
- همراه بعضی از کلمات، کلمات دیگری هستند که لابهلایشان یا زیرشان مخفی شدهاند، درست مثل قلوهسنگها. توجه خاصی به آنها نداری ولی یکدفعه به خودت میآیی و میبینی تمام عمرت همینها تو را میلرزانند، سرتاسر عمرت، چه در لحات ضعف و چه در روزهای قدرت...
* آخر بعد از بیش از یک سال ننوشتن، از غار تنهایی بیرون اومدم و امیدوارم همین بیرون بمونم...
** توصیفات سلین فوقالعاده و محشر هستن. از چینش کلمات و قدرت نوسندگیاش لدت بردم.
سلام علیکم
بازگشتتان خوش و پر از خیر و برکت ان شاء الله!