رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشر ثالث» ثبت شده است

عنوان: حرمسرای قذافی
نویسنده: آنیک کوژان
مترجم: بیژن اشتری
نشر:  ثالث
تعداد صفحات: 364
سال نشر: چاپ اول 1397

بنظرم نام کتاب به اندازه کافی گویاست. کتابی سراسر درد، رنج و غم از وقایعی که در لیبی اتفاق افتاده است...

 

- پس دو نوع جنایت داریم: جنایت‌هایی که باید محکوم کرد و جنایت‌هایی که باید همچون رازهای کوچک کثیف پنهانشان کرد. پس برخی از قربانیان خوب و شریف هستند و برخی دیگر بد و مایه خجالت. برخی قربانیان را باید مورد لطف و تقدیر قرار داد و به آن ها غرامت پرداخت و برخی دیگر را که دردسر سازند باید مشمول قانون "ورق زدن تاریخ" کرد.

 

* حجم غمی که در هنگام مطالعه تجربه کردم، وصف‌ناپذیر است.

 

 

۲ نظر ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۵۸
مهدیه عباسیان

آویشن قشنگ نیست

عنوان: آویشن قشنگ نیست
نویسنده: حامد اسماعیلیون

نـشر: ثالث
تعداد صفحات: 76
سال نشر:
چاپ اول 1388 - چاپ ششم 1392

حامد اسماعیلیون هم یکی دیگر از نویسندگانی بود که مدت‌ها دوست داشتم خودم را مهمان یکی از کتاب‌هایش کنم. در کنار نام خود نویسنده، عامل دیگری که سبب شد سراغ این کتاب بروم پی بردن به ربط بین عنوان کتاب و طرح جلد بود. 

اولین جمله‌ی اولین داستان تعلیق لازم و جذابیتی کافی را در ذهن خواننده ایجاد می‌کند. طوری که نمی‌شود داستان‌ها را جداگانه خواند.

از مرگ من هشت سال می‌گذرد، هشت سال و سه ماه. بارها به این مرگ، لحظه احتظار و انعکاس وحشت در چشم‌هایم اندیشیده‌ام. می‌دانم که به آن سختی‌ها هم که می‌گفتند نبوده. اجل معلق که دیگر این حرف‌ها را ندارد. یک سنگ گرانیتی لبه پهن که از طبقه پانزدهم چسبش را ول می‌دهد یا یک دانه برنج دم نکشیده سبوس‌دار که بی‌هوا می‌جهد ته حلق هم همین کار را می‌کند. گیرم با جان دادنی متفاوت. ممکن است کسی این وسط جیغ و ویغی هم بکند که بالکل در زنده ماندن آدم تاثیری ندارد.

کتاب حاوی شش داستان کوتاه است که هر کدام نام یک فرد را یدک می‌کشند. افرادی که هر کدام به تنهایی داستانی مخصوص به خود دارند، ولی در کنار هم قرار می‌گیرند و همدیگر را کامل می‌کنند و رمانی کوتاه می‌آفرینند. انگار که اسماعیلیون داستانش را که رد پای مرگ در همه جای آن دیده می‌شود، از دریچه‌ی نگاه شش شخصیتی که همه در زندگی کردن در یک کوچه در کرمانشاه و در زمان جنگ با هم مشترکند، به تصویر می‌کشد.

 

- باران که می‌آید، هم همه چیز را کثیف و آلوده می‌کند، هم راه‌های حافظه را در ذهنم که گاهی باور می‌کنم مثل باقی چیزها فرسوده شده دوباره می‌گشاید.

- چهار بار از کاغذ نیما رونویسی کردم تا خوشخط از کار درآمد. چه می‌دانستم چیست. "مرا تو بی سببی نیستی" دیگر چه معنا می‌داد. یا عشقی که سخن می‌گوید. فکر می‌کردم چه چیزهای غریبی توی مدرسه‌شان یاد می‌گیرند. جمله‌هایی که دوستت دارم در هیچ کدامشان نبود، اما آدم سر تا ته‌اش را که می‌خواند بی خودی بغض می‌کرد و دلش می‌خواست سرش را به دیوار بکوبد.

- خودت می‌دانی ماها کودنیم. همین که یکی به خاطرمان نصفه‌های شب تیزی نرده‌های دیوار و مگسک اسلحه بابا را به جان بخرد، به صبح نرسیده عاشقش می‌شویم.

 

* کتاب متوسطی بود. از آن کتاب‌های افتان و خیزان که بعضی جاها از خواندنش لذت می‌بری و در جاهای دیگر حوصله‌ات از شلوغی و در هم و برهم بودنش سر می‌رود. ولی با همه‌ی این‌ها جوری است که دلت نمی‌آید یک نفس نخوانی‌اش.

** قضاوت کردن در مورد یک نویسنده را که کتاب‌های دیگرش نشان از دوام آوردنش در این راه هستند را باید به بعد موکول کرد.

*** این کتاب توانست عنوان بهترین مجموعه داستان نهمین دوره‌ی جایزه‌ی بنیاد هوشنگ گلشیری را در سال 88 از آن خود کند و بعد در همان سال از سوی جایزه روزی روزگاری تقدیر شد.

نه از میزان ارزشمندی جایزه بنیاد گلشیری با خبرم و نه حتی تا به حال توانسته‌ام در اندک چیزهایی که از گلشیری خوانده‌ام، با او روابطی مسالمت‌‌آمیز داشته باشم (باید جایی برای بیشتر خواندن از گلشیری هم در برنامه‌ام باز کنم).

**** ترجیح می‌دهم در مورد عنوان کتاب چیزی را افشا نکنم ولی به نظرم طرح روی جلد که دارای شش مکعب که همه‌ی آن‌ها هم "شش" هستند اشاره‌ای است به شش فردی که در موردشان صحبت می‌شود و سرنوشت ناگزیر همه‌ی آن‌ها: مرگ.

 

 

۰ نظر ۱۱ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۱۹
مهدیه عباسیان

نوت بوک

عنوان: نوت بوک
نویسنده: ژوزه ساراماگو
مترجم: مینو مشیری
نشر: ثالث
تعداد صفحات: 344
سال نشر: چاپ اول 1390

ساراماگو به پیشنهاد خواهر و شوهرخواهرش که نوت بوکی به او هدیه می دهند، تصمیم می گیرد به وبلاگ نویسی بپردازد. نوت بوک متن یادداشت های ساراماگو در وبلاگ شخصی اش است. گزارش افکار و احساساتی که در طول سپتامبر 2008 تا اوت 2009 بر او گذشت. ساراماگو در وبلاگش از هر دری سخن گفته است. از سیاست، جرج بوش، اوباما، تبعیض نژادی، مخالفت با اسرائیل و دموکراسی فلج (که بخش عظیمی از یادداشت های او را شامل می شوند) گرفته تا تقدیر از اشخاص دیگر، پرداختن به بحران اخلاقی نهفته در بحران های دیگر، پیری و فرهنگ و توحش. یادداشت هایی که بسیار زیبا تیزبینی، ریز بینی و بی تفاوت نبودن ساراماگو را به آنچه در اطرافش می گذشت را نشان می دهند.

 

- سیاست قبل از هر چیز، هنر نگفتن حقیقت است. ( صفحه ی 77)

- اگر از من بخواهند نیکوکاری، مهربانی و عدالت را به ترتیب تقدم ردیف کنم، اول مهربانی، دوم عدالت و سوم نیکوکاری را نام می برم. زیرا مهربانی به خودی خود عدالت و نیکوکاری را به کار می گیرد و یک سیستم عدالت بی عیب در بطن خود به اندازه کافی نیکوکاری دارد. نیکوکاری چیزی است که وقتی نه مهربانی هست، نه عدالت باقی می ماند. ( صفحه ی 83)

- باور دارم در تحمل درد و رنج، زن ها از ما شجاع ترند. ( صفحه ی 228)

 

* عطش خاصی نسبت به آثار ساراماگو دارم و وقتی متوجه شدم نوت بوک شرح افکار درونی اوست، این عطش بیشتر شد. حسی که با ساراماگو در نوت بوک تجربه کردم با حس ایجاد شده توسط کتاب های دیگر متفاوت بود. انگار که واقعا در حال نت گردی، تصمیم گرفته بودم هر آنچه یک وبلاگ نویس نوشته است را از ابتدا بخوانم.

ساراماگو در طول این یک سال تقریبا در تمامی روزها نوشته است. اکثر یادداشت های او در دو ماه اول رنگ و بویی سیاسی دارند طوری که فضای ایجاد شده باعث می شد مدام آرزو کنم کاش ساراماگو دغدغه های دیگری هم داشته باشد. اما در ادامه کم کم در تمام اندیشه ها - حتی از نوع سیاسی اش - حل شدم و فهمیدم حساس و هوشیار بودن از ویژگی های انسان های بزرگ اند.

خواندن این کتاب حدود یک ماه طول کشید که آن هم به دلیل وجود مفاهیمی بود که لازم بود کتاب را ببندی و یک شب کامل به آن ها فکر کنی.

در میان تمام یادداشت ها، پَرهای چینی (یادداشتی در مورد خرگوش ها و آنچه در آزمایشگاه بر آن ها می گذرد) برای من خیلی درد آور بود چون باعث شد برای هزارمین بار به این موضوع فکر کنم که آیا رشته تحصیلی ام را دوست دارم؟

 

۰ نظر ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۸
مهدیه عباسیان

دیدن دختر صددرصد دلخواه

عنوان: دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل
نویسنده: هاروکی موراکامی
مترجم: محمود مرادی
نشر: ثالث
تعداد صفحات: 132
سال نشر: چاپ سوم 1389

موراکامی نوسنده ای خاص است. نویسنده ای که نمی توان او را به سبک و قالب خاصی محدود کرد و شاید همین موضوع دلیلی برای طیف وسیع خوانندگان و طرفداران او باشد. دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل مجموعه 7 داستان کوتاه ( بید نابینا، زن خفته - سال اسپاگتی - میمون شیناگاوا - قلوه سنگی که هر روز جابه جا می شود - دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل - اسفرود بی دم - مرد یخی) است که در عین ساده بودن، مسحور کننده اند.

 

- می دونی یون پی هر چیزی توی دنیا دلایل خاص خودش رو برای کاری که می کنه داره. ... مثلا باد دلایل خودش رو داره. وقتی مشغول زندگی ات می شی متوجهش نمی شی، بعد یه جایی مجبور می شی بهش توجه کنی. اون نیت خاصی داره. اون تو رو در هم می پیچه و دگرگون می کنه. باد فقط باد نیست. باد از درون تو آگاهه. همه ی اشیا تو رو میشناسن. حتی یه سنگ. و تنها کاری که می تونی بکنی اینه که باهاشون کنار بیای. وقتی با اونا کنار بیای به بقا می رسی و ژرف تر می شی. ( صفحات 94 -93 )

- چقدر عجیب است که فرد مورد علاقه ات را پیدا کنی و فرد مورد علاقه ات پیدایت کند. معجزه است. یک معجزه آسمانی. (صفحه ی 106)

 

* موراکامی به حیوانات علاقه خاصی دارد و در هر کتابش مستقیم یا غیر مستقیم رد پایی از آن ها دیده می شود.

غیرقابل پیش بینی بودن داستان های موراکامی را دوست دارم.

۰ نظر ۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۵:۱۶
مهدیه عباسیان

هزار خورشید تابان

عنوان: هزار خورشید تابان
نویسنده: خالد حسینی
مترجم: مهدی غبرائی
نشر: ثالث
تعداد صفحات: 442
سال نشر: چاپ اول  1386- چاپ سیزدهم 1390

افغانستان جنگ زده و ظلم و ستم روا شده بر زنان افغان درون مایه ی اصلی هزار خورشید تابان است. خالد حسینی در این کتاب با نثری بسیار ساده سرنوشت زنان جنگ زده ی افغان را در خلل روایت برخی وقایع تاریخی چون ورود روس ها به افغانستان و جنگ با آن ها، درگیری های قومی، ورود طالبان و حادثه یازده سپتامبر و ... بیان می کند. طوری که با خواندن هر کلمه درد به تک تک سلول هایت سرازیر می شود و سرنوشت باورنکردنی آن ها تو را شگفت زده می کند. یکی از مهارت های خالد حسینی که رنگ و بویی خاص به داستان می بخشد این است که در هر صفحه نکته ای برای غافل گیر کردن تو وجود دارد.

داستان در مورد دو دختر افغان به نام مریم و لیلاست که سرنوشتشان به هم گره ای کور می خورد، و در چهار بخش ( بخش اول از زبان مریم، بخش دوم از زبان لیلا ، بخش سوم متشکل از فصل های یک در میان از زبان مریم و لیلا و فصل سوم از زبان سوم شخص) روایت می شود.

 

+ عنوان کتاب برگرفته از شعری از صائب تبریزی است که پس از سفر به کابل قصیده‌ای در مدح این شهر گفته و کابل را با نام هزاران شمس رخشنده توصیف می کند:

حساب مه جبینان لب بامش که میداند؟

دو صد خورشید رو افتاده در هر پای دیوارش

 

++ خالد حسینی کتاب بادبادک باز را برای ادای دین به مردان و هزار خورشید تابان را برای ادای دین به زنان سرزمینش نوشته است.

 

* یکی از نکاتی که در مورد این داستان دوست داشتم این بود که با تمام سختی ها و مشقات هنوز ردپای امید در زندگی ها دیده می شد.

این کتاب، کتاب خیلی دردناکی برای من بود. حتی می توانم بگویم فراتر از حد تحمل من بود و برای ترک کردن هرچه زودتر فضای داستان همه ی آن را یک شب تا صبح خواندم.

حرف زیادی در مورد این کتاب برای گفتن ندارم چون همچنان از آنچه بر زنانی چون مریم گذشته است در شگفتم. حدود دو سال پیش بعد خواندن کتاب جنس ضعیف نوشته اوریانا فالاچی، بخش مربوط به زنان افغانستان و پاکستان که تنها چند صفحه ای بیش نبود به شدت من را متاثر کرد. حال حسی که بعد از بیش از 400 صفحه بودن در فضایی که حسینی شرح داده است، دارم، غیرقابل وصف است...

 

- از تمام دشواری هایی که آدم باید با آن روبه رو شود،هیچ چیز به اندازه ی عمل ساده ی انتظار کشیدن مجازات کننده نیست. ( صفحه ی134)

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۲۵
مهدیه عباسیان