رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشر نگاه» ثبت شده است

کجا می ریم بابا

عنوان: کجا می ریم بابا؟
نویسنده: ژان لویی فورنیه
مترجم: محمد جواد فیروزی
نشر: نگاه
تعداد صفحات: 160
سال نشر: چاپ دوم 1392

ژان لویی فورنیه در کجا می ریم بابا با زبانی بسیار ساده و صمیمی از تجربه داشتن دو فرزند معلول خود (ماتیو و توما) و احساسات، سختی ها و نگرانی های مربوط به آن ها سخن می گوید. طوری که درگیر داستان نشدن کاری غیر ممکن می شود و در تمام لحظات و روایات همراه با فورنیه شگفت زده، ناراحت، شاد و غمناک می شوی. کجا می ریم بابا عبارتی است که برای پسر کوچک فورنیه - معلول ذهنی و جسمی - بسته به موقعیت های مختلف گاه سوال است و گاه پاسخ.

 

- آن هایی که از داشتن یک بچه ی غیر طبیعی هرگز وحشت نداشته اند، دست هایشان را ببرند بالا.

کسی دست هایش را بالا نمی برد.

همه در این مورد به همان نحوی فکر می کنند که به زلزله و یا به پایان و آخر دنیا فکر می کنند، چیزی که یک بار بیشتر اتفاق نمی افتد.

برای من دنیا دو بار به آخر رسیده است. ( صفحه ی 14)

- "ژنتیک" آیا این اصطلاحی نیست که دانشمندان به جای بدشانسی به کار می برند؟ (صفحه ی 128)

 

*...

۰ نظر ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۸
مهدیه عباسیان

پیام آور لال

عنوان: پیام آور لال
نویسنده : مسعود خیام

نـشر: نگاه
تعداد صفحات: 192
سال نشر: چاپ اول 1382

شیوه ی نگارش و بیان متفاوت مسعود خیام من را به همراهی با پیام آور لال ترغیب کرد. در حقیقت نوع نگارش کتاب من را یاد نمایشنامه ها می انداخت.

بنابر گفته نویسنده این کتاب حاوی دو بعد میکروسکوپی و ماکروسکوپی است. قصه ای درونی که درون بدن رخ می دهد. بازیگران، سلول های کوچک میکروسکوپی هستند که تک دانه آن ها ارزش چندانی ندارد اما مجموع آن ها زندگی را می سازد.

صفحات نخستین کتاب مکالمه ای بین راوی و خواننده است که صرف معرفی پیام آور لال (شیطان) می شود و در مراحل بعد فعل، اسم، صفت، قید، اول، دوم، سوم و چهارم شخصیت های دیگری هستند که دور هم جمع می شوند تا داستان را به سر منزل مقصود برسانند. پیام آور لال در بدن به صورت نوعی سلول سرطانی ظاهر میشود و فعالیت خود را در مغز آغاز میکند. در ابتدا به صورت سلولی غیرمتعارف دیده می شود، طوری که سلول های نگهبان محاصره اش میکنند. اما او دعوت را آغاز میکند و به شیوه ای جالب با بازی کردن با مفاهیمی چون عشق، هنر، سیاست و آزادی و ... سلول های دیگر را به تغییر شکل دادن و همراهی با خودش فرا میخواند. سرانجام موفق میشود کاری کند که سرطان تمام بدن را فرا بگیرد.

 

*نکته ی جالبی که در مورد این کتاب دوست داشتم این بود که فهمیدم  باید در مورد افکارم محتاطانه تر عمل کنم! در بیشتر قسمت های کتاب پیام آور لال بسیار هوشمندانه برای به انحراف کشاندن سلول ها عمل میکند. برای هر سلولی از طریق عقاید خود آن سلول وارد می شود و بسیاری از حرفهایی که به عنوان دعوت بیان می کند به نوعی منطقی و قابل قبول جلوه می کند. طوری که ناخودآگاه به کنار صفحه نگاه می کردم که واقعا این پیام آور لال است که این ها را میگوید؟ و بعد در ادامه متوجه قصد او میشدم...

۰ نظر ۰۸ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۲۵
مهدیه عباسیان