وصیت نامه
1
نامهی 47 ام نهجالبلاغه، شرح وصیتنامهی امام علی است به فرزندانش. نامه با این جمله آغاز میشود: "شما را به ترس از خدا سفارش میکنم."
بار اولی که این نامه را خواندم، از کنار این جمله رد شدم و جلو رفتم. ولی وقتی چند خط پایینتر دوباره با همین سفارش مواجه شدم، نتوانستم بیشتر پیش بروم. همیشه با مفهوم ترس مشکل داشتم. ترس؟ خوف؟ کدام؟ به چه معنا؟ با چه هدفی؟ بر چه اساسی؟
نهجالبلاغه را کنار گذاشتم و سعی کردم تمام آنچه که از ترس و خوف میدانم را به یاد بیاورم. به نتیجهی خاصی نرسیدن باعث شد برای پی بردن به تفاوتها دست به دامن گوگل شوم و با سایر واژگان مشابه آشنا شوم.
1. «خَوف»: زمانی که انسان با یک ضرری که مشکوک بوده و به جهت نشانه هایی گمان به واقع شدن آن در آینده وجود دارد، روبرو شود، اضطراب پیدا کرده و آرامش خود را از دست می دهد که به این حالت خوف می گویند.
2. «حَذَر»: یعنی پرهیز و دورى کردن از چیز ترسناک و هراس آور. با مراجعه به موارد استعمال این واژه خواهیم دید که به معناى ترس نیست، بلکه به معناى پرهیز و احتیاط از خطر آینده است.
3. «رَهب»: اگر همان ترسی که در خوف گفته شد، ادامه پیدا کرد و استمرار داشت، به آن رهب گفته می شود. از این رو، به کسی که این حالت خوف را در خود تداوم می بخشد، «راهب» گویند.
4. «فَزَع»: اگر ترس و آثار آن در انسان به طور ناگهانی ایجاد شده و فرد نتواند آن را تحمّل کند، این حالت را فَزَع می نامند که نوعی بی تابی است.
5. «خَشیَت»: مراقبت و نگهداری نفس به همراه خوف و ترس را خشیت نامند. به بیان دیگر؛ خشیت ترسی است که با تعظیم و بزرگداشت چیزى همراه است و بیشتر این حالت از راه علم و آگاهى نسبت به چیزى که از آن خشیت و بیم هست، حاصل مى شود. در برابر خشیت اهمال کاری، غفلت و بی مبالاتی است.
6. «وَجَل»؛ یعنى شعور و درک ترس و خوف. به دیگر سخن؛ وجل، حالت و احساسی است در انسان بر خلاف طُمأنینه و آرامش نفس که قلب انسان به غَلَیان می افتد و آرامش خود را از دست می دهد. هر چند وجل به معنای خوف نیست، اما در مفهوم با هم شبیه اند؛ زیرا هر دو موجب اضطراب می شوند و استفاده از وجل در مورد ترس استعاره است.
7. «رَوع»: ترس سبک و خفیفی است که بر قلب چیره می شود، روع می گویند؛ خواه این که این حالت در اثر فزع و بی تابی باشد و یا این که به جهت شگفتی در جمال و کمال باشد.
8. «شَفق»: معنای این واژه، روشنائى آخر روز است که به هنگام غروب خورشید با تاریکى شب مخلوط مى شود. همچنین به معناى یک نوع توجه و علاقه و عنایتى است که با خوف همراه باشد. چرا که شخص مشفق آن چیزى را که از آن مى ترسد در بیشتر مواقع، او را دوست هم دارد. نکته دیگر این که: هر گاه کلمه «مشفق» به وسیله «مِن» به متعدى شود معناى خوف در آن ظاهرتر است، امّا هر گاه به وسیله «فى» متعدّى گردد، معناى علاقه و عنایت در آن بیشتر خواهد بود.
دوباره سراغ کتاب رفتم ولی این بار متن عربی را خواندم. أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللهِ...
تقوا، ترس معنا شده بود. همیشه وقتی بخشی از نهجالبلاغه را می خواندم و احساس میکردم برای فهم آن نیاز دارم چندبار دیگر متن را بخوانم، در دلم به مردم آن زمان برای همراه نبودن با امام علی و نفهمیدن آنچه که میگوید حق میدادم. ولی بعد از خواندن متن عربی (با اطلاعات بسیار دست و پا شکسته ی در حد ذهب، ذهبا، ذهبوا) به این نتیجه رسیدم که زبان عربی چقدر گویاست و تمامی ترجمهها، حتی اگر توسط بهترینها انجام شده باشند، چقدر ناتوان.
* اخیرا نکات جالبی در مورد مفهوم تقوا یاد گرفتهام که در اولین فرصت، اشارهی کوچکی به آنها خواهم کرد.
2
امام علی (ع) فرزندان، خاندان و تمام کسانی را که این وصیت به آنها میرسد را سفارش میکند به:
- اندوهگین نبودن به خاطر آنچه که از دست میدهند
- روی گرداندن از دنیاپرستی
- یاور ستمدیدهها و دشمن ستمگران بودن
- تقوا پیشه کردن
- نظم در امور
- ایجاد صلح و آشتی میان مردم
- رعایت حق یتیمان
- خوشرفتاری با همسایگان
- عمل به دستورات قرآن
- جهاد در راه خدا. با اموال، جان و زبان
- نماز
- پیوستن با یکدیگر
- بخشش همدیگر
- امربه معروف و نهی از منکر
- رعایت مقررات در قصاص
* نکته جالب 1: وصیت کردن به منظم بودن!
** نج2: پیامبر فرمودهاند: اصلاح دادن بین مردم، از نماز و روزه یک سال برتر است.
*** نج3: در بخشی از وصیتنامه آمده است که ترک امر به معروف و نهی از منکر باعث میشود هرچه خدا را بخوانید جواب ندهد!