رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

سهم دیگری - اریک امانوئل اشمیت

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۸ ق.ظ

سهم دیگری

عنوان: سهم دیگری
نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: سیامند زندی
تعداد صفحات: 525

 جرقه ی نوشتن رمان سهم دیگری زمانی در ذهن اشمیت زده می شود که او به اتریش سفر می کند و همراه با یک دانشجوی راهنما زمانی را در یک کافه به استراحت می پردازد. جوان به اشمیت می گوید، هیتلر زمانی که درگیر آمادگی برای ورود به مدرسه ی هنرهای زیبای آن زمان بود، دائما به اینجا می آمد. اشمیت ناگهان با خود می اندیشد که اگر قبول می‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟ و اریک امانوئل اشمیت همزمان دو هیتلر می‌آفریند: یک «آدولف -ه.» و یک «هیتلر». اشمیت در عین تنفر شدید از هیتلر و در کنار روایت زندگی او به شیوه ای جذاب، سعی می کند با دیدگاهی فلسفی تو را به سوی فهمیدن و درک عمیق این موضوع سوق بدهد که هیولا بودن و هیتلر بودن چیز عجیبی نیست! او در این مسیر تنها خوانندگان متوقع را مخاطب خود قرار می دهد تا اندیشه ای کم و بیش مزاحم را با آن ها به اشتراک بگذارد و از خوانندگان عجول اظهار ترس می کند.

+ این نسخه از کتاب در ابتدا موفق به گرفتن مجوز انتشار نشد و به همین دلیل مترجم آن را از طریق اینترنت منتشر کرد.

 اما در حال حاضر  این کتاب با ترجمه ی محمد هراتی و با عنوان  "آدولف هـ دو زندگی" در 436 صفحه و از سوی انتشارات نیکو نشر منتشر شده است.

- مگر هیولا چیست؟ انسانی که به بدی کردن خو گرفته. ( صفحه ی 482)

 

* "سهم دیگری" جزو کتاب هایی بود که مدت های مدیدی در لیست کتاب هایی که باید بخوانم، انتظار می کشید و هربار به دلیلی مطالعه آن به تعویق می افتاد. وقتی که شروع به خواندن کتاب کردم و پس از دیدن نام هیتلر و تمثیل های بی پروایی که دلیلش را نمی فهمیدم ، با خودم فکر کردم پس از آن همه انتظار باید این کتاب را به لیست کتاب های ناتمام اضافه کنم. اما خاطره ی بسیار  خوشم  با اشمیت در کتاب " کشتی گیری که هرگز چاق نمی شد" من را به اعتماد کردن به او، مقاومت و همراهی مجبور می کرد. و الان از این همراهی بسیار خوشحالم.

تفکر درون این کتاب یکی از تفکرات مزاحم زندگی من هم بود. تفکری که گه گاه باعث می شد بی رحمانه با برادر کوچکم برخورد کنم تا ببینم آیا می توان بد بود؟!

** این کتاب اولین کتابی بود که توانستم دوز بالای تاریخ آن را تاب بیاورم و حتی به این فکر کنم که تاریخ هم می تواند جذاب باشد...

۹۴/۰۴/۳۰

نظرات  (۳)

کتابی بسیار عالی، به همه دوستان پیشنهاد میکنم بخوننش...
با سلام به مهدیه خانوم گل پس از نیم ماه وقفه. دلیلش مشخص شد. 525 صفحه!
با این معرفی از این کتاب خوشم اومد و هرچند که خیلی اهل رمان های اینقدر طولانی نیستم اما چون به نظرم ایده نویسنده شبیه افکار داستانی ذهنی خودم هست خیلی مشتاقم که اون رو بخونم البته نسخه چاپی اون رو. این کتاب به لیست کتابهای در انتظار خوانده شدن من اظافه شد :)
برای معرفی این اثر ازت ممنونم.
موفق باشی
پاسخ:
سلام به نرگس خانوم عزیز دل. دلیل نیم ماه وقفه تعداد صفحات نبود. 2تا کتاب دیگه هم خوندم. وقت نمیشه در موردشون بنویسم. به علاوه اینکه حس تند تند کتاب خوندن ندارم این روزا.
منم این کتاب رو دوست داشتم،خیلی... همش دارم به این فکر میکنم کاش می شد مطالعه بعضی کتاب ها اجباری بود. برای همه!

ممنونم که  همیشه همراهی...

۱۷ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۹ علی کوچولو
پاسخ:
:))
خاله جون مامانت در کنار تنبلی، با ما سر جنگ داره...


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">