جنگ - لویی فردینال سلین
نویسنده: لویی فردینال سلین
مترجم: زهرا خوانلو
نشر: نشر نو
تعداد صفحات: 158
سال نشر: چاپ اول 1401
مدتها بود که خواندن از سلین در برنامهام بود اما فرصت مناسب ایجاد نمیشد. بلافاصله پس از اتمام مطالعه سفر به انتهای شب بود که این کتاب منتشر شد. تصمیم گرفتم حالا که در فضای قلم سلین هستم کتاب جنگ را هم بخوانم. کتاب ماجرای نویسنده در جنگ جهانی اول، جراحات و موقعیتهایی که تجربه میکند را روایت میکند. جو داستان به گونهایست که گاه فکر میکنی واقعیاتی است که سلین تجربه کرده و گاه فراموش میکنی در حال مطالعه کتابی غیر از سفر به انتهای شب هستی...
- لعنت به تو فردینال، حالا که توانستهای سختترین کارها را بکنی، دیگر به درک واصل نمیشوی!
- تمام تنم تکههایی بود وصله شده. تکهای خیس، تکهای مست، تکهی دست که وحشتناک بود، تکه گوش که هولناک بود، تکه دوستی با مرد انگلیسی که تسلی بخش بود، تکه زانو که همینطوری ول میشد، تکه گذشته که خوب به یاد دارم هنوز دنبال این بود که آویزان زمان حال شود و دیگر نمیتوانست و بعد هم تکه آینده که بیشتر از کل تکهپارههای دیگر مرا میترساند، و اخر سر هم تکهای مسخره که میخواست از ورای تکهها ماجرایی برایم تعریف کند. وضع بدتر از آن بود که بشود بهش گفت بدبختی.
- آدم حتی اگر فقط ده دقیقه وقت داشته باشد زندگی کند باز دنبال تآثر لطیفی از گذشته است.
- خیال میکنم خیلی از آنها تو دلشان غم و خشم زیادی احساس میکردند. خودشان را مجهز به خالیبندی میکردند تا جلو ضربات سرنوشت دوام بیاورند.
- همه چیز سرنوشت را آنقدر شکننده میدیدم که انگار وقتی تو اتاق راه میرفتم ترقتروقش از همهجا بلند بود، تو گوشه و کنار اتاق، توی وسایل و اثاث.
- احساسهایی هست که اگر آدم بر آنها پافشاری نکند اشتباه کرده، معتقدم که همین احساسها جهان را از نو میسازند. ما قربانی تعصبایم.
* امان از توصیفات سلین... به به...
** یکی از ویژگیهای ترجمه این کتاب (از نظر برخی مثبت و برخی منفی) بدون سانسور بودن آن است. مواجهه با متن اصلی کتاب و آنچه در ذهن نویسنده گذشته کتاب را متمایز میکند.
سلام و سپاس بابت معرفی کتاب
اعیاد ماه شعبان بر شما مبارک!