نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: شهلا حائری
نشر: قطره
تعداد صفحات: 136
سال نشر: چاپ دوم 1388
مضامین انسانی درون مایه ی تمامی آثاری است که تا به حال از اشمیت خوانده ام. اما او در عشق لرزه این مضامین را با رگه هایی از عشق و دوستی آمیخته و بسیار زیبا خطاهای رایج در این ابعاد را به ما نشان می دهد. اشمیت در این نمایشنامه از زلزله ی احساسات سخن می گوید. تغییراتی که اگر از آن ها آگاه نباشیم، باعث به هم خوردن روال طبیعی و تناسب روابط و احساسات می شوند. داستان در مورد عشق لرزه ایست که بین دیان و ریچارد عاشق رخ می دهد و عکس العمل های اشتباه و سرشار از شک و غرور آنها که عشق را به تباهی می کشاند.
- بین دو آدم نمیشه دگمه ای رو فشار داد و همه چیز رو از سر گرفت. ( صفحه ی 122)
- ریچارد : عشق لرزه یا لرزه های عاطفی. یادته یه شب درباره ش صحبت کردیم. عین قشرهایی که ساخت لایه های زمین رو تشکیل می دن، احساسات هم جابه جا می شن. وقتی جا به جا می شن، تکون می خوردن، خشکی ها به هم می سابن و توفان و آتش فشان و زمین لرزه و سونامی به وجود می آرن. این همون اتفاقیه که برای ما افتاده.
دیان : من از روی غرور و دستپاچگی لایه ها رو به هم زدم و فاجعه به بار آوردم.
ریچارد: آره این طوری شد اما حالا تموم شده. حالا دیگه همه چی آروم گرفته.
دیان : نه ریچارد، لایه ها شناور می شن، به سطح میان اما اون چیزی که باعث و بانی به وجود آمدن این برخورد و تصادف شده باقی می مونه. آتشی که از اعماق بر می خیزه. حرارت بیش از حد رادیو اکتیو، ذوب دائمی. ( با خشونت) حتا اگر نخوام که اسیر هیجان و عواطف بشم خواه ناخواه تحت تأثیرشون قرار می گیرم. یعنی تا وقتی که دلی در سینه دارم... ( صفحه ی 129)
* هدفم اصلا خواندن این کتاب نبود. تنها کتاب را دستم گرفتم تا کمی ورق بزنم و حس کنجکاوی ام را ارضا کنم. اما لحظه ای به خودم آمدم که کتاب تمام شده بود.
دیدن برخی کلمات مثل ریشارد (ریچارد) و تسونامی ( سونامی) در عین ترجمه خوب و روان کتاب، برایم تعجب برانگیز بود.