نویسنده: ژوزه ساراماگو
مترجم: مینو مشیری
نشر: ثالث
تعداد صفحات: 344
سال نشر: چاپ اول 1390
ساراماگو به پیشنهاد خواهر و شوهرخواهرش که نوت بوکی به او هدیه می دهند، تصمیم می گیرد به وبلاگ نویسی بپردازد. نوت بوک متن یادداشت های ساراماگو در وبلاگ شخصی اش است. گزارش افکار و احساساتی که در طول سپتامبر 2008 تا اوت 2009 بر او گذشت. ساراماگو در وبلاگش از هر دری سخن گفته است. از سیاست، جرج بوش، اوباما، تبعیض نژادی، مخالفت با اسرائیل و دموکراسی فلج (که بخش عظیمی از یادداشت های او را شامل می شوند) گرفته تا تقدیر از اشخاص دیگر، پرداختن به بحران اخلاقی نهفته در بحران های دیگر، پیری و فرهنگ و توحش. یادداشت هایی که بسیار زیبا تیزبینی، ریز بینی و بی تفاوت نبودن ساراماگو را به آنچه در اطرافش می گذشت را نشان می دهند.
- سیاست قبل از هر چیز، هنر نگفتن حقیقت است. ( صفحه ی 77)
- اگر از من بخواهند نیکوکاری، مهربانی و عدالت را به ترتیب تقدم ردیف کنم، اول مهربانی، دوم عدالت و سوم نیکوکاری را نام می برم. زیرا مهربانی به خودی خود عدالت و نیکوکاری را به کار می گیرد و یک سیستم عدالت بی عیب در بطن خود به اندازه کافی نیکوکاری دارد. نیکوکاری چیزی است که وقتی نه مهربانی هست، نه عدالت باقی می ماند. ( صفحه ی 83)
- باور دارم در تحمل درد و رنج، زن ها از ما شجاع ترند. ( صفحه ی 228)
* عطش خاصی نسبت به آثار ساراماگو دارم و وقتی متوجه شدم نوت بوک شرح افکار درونی اوست، این عطش بیشتر شد. حسی که با ساراماگو در نوت بوک تجربه کردم با حس ایجاد شده توسط کتاب های دیگر متفاوت بود. انگار که واقعا در حال نت گردی، تصمیم گرفته بودم هر آنچه یک وبلاگ نویس نوشته است را از ابتدا بخوانم.
ساراماگو در طول این یک سال تقریبا در تمامی روزها نوشته است. اکثر یادداشت های او در دو ماه اول رنگ و بویی سیاسی دارند طوری که فضای ایجاد شده باعث می شد مدام آرزو کنم کاش ساراماگو دغدغه های دیگری هم داشته باشد. اما در ادامه کم کم در تمام اندیشه ها - حتی از نوع سیاسی اش - حل شدم و فهمیدم حساس و هوشیار بودن از ویژگی های انسان های بزرگ اند.
خواندن این کتاب حدود یک ماه طول کشید که آن هم به دلیل وجود مفاهیمی بود که لازم بود کتاب را ببندی و یک شب کامل به آن ها فکر کنی.
در میان تمام یادداشت ها، پَرهای چینی (یادداشتی در مورد خرگوش ها و آنچه در آزمایشگاه بر آن ها می گذرد) برای من خیلی درد آور بود چون باعث شد برای هزارمین بار به این موضوع فکر کنم که آیا رشته تحصیلی ام را دوست دارم؟