نویسنده: پال کالانیتی
مترجم: شکیبا محب علی
نشر: کوله پشتی
تعداد صفحات: 200
سال نشر: چاپ اول 1395
آماده باشید. بنشینید. و ببینید جسارت چگونه است. ببینید چه شهامتی می خواهد که خودتان را اینگونه ابراز کنید. و ورای همه ببینید، چه چیزی پس از شما زنده می ماند و به شدت بر زندگی دیگران تاثیر می گذارد، تنها از طریق کلام شما. در دنیایی از ارتباطات همزمان، جایی که اغلب در صفحات مانیتور غرق شده ایم، نگاه هایمان به اشیای مستطیل شکلی که در دستانمان زنگ می زند دوخته و تمام توجهمان صرف چیزهای زودگذر شده است، اندکی توقف کنید و این گفت و گو را با همکار ِ جوان از دست رفته ی من تجربه کنید، کسی که جاودانی است و همیشه در خاطره ها باقی می ماند. به پال گوش فرا دهید. در سکوت بین کلماتش، گوش کنید به آنچه باید در جواب بگویید.
آن هنگام که نفس هوا می شود شرح رویایی با مرگ است. دکتر پال کالانیتی 37 ساله که در بهترین نقطه ی زندگی اش به سرطان ریه مبتلا می شود، دیده ها، یافته ها و تجربیاتش را با خواننده به اشتراک گذاشته و همسرش پس از مرگ آن را تکمیل کرده است.
- هرگز نمی توانی به کمال برسی، اما می توانی نزدیک شدن به چیزی را که پیوسته برایش تلاش می کنی باور داشته باشی.
- خیلی غم انگیز بود، آن دو نفر بی خبر از همه جا، یک زندگی را برنامه ریزی می کردند و هرگز بی ثباتی خودشان را تصور نمی کردند.
- آن کس که می توانست نیمی از مسافت دوی ماراتن را بدود خاطره ای دور بود، و همین بخشی از هویت آدم را شکل می دهد. دردِ شدید پشت می تواند روی هویت اثر بگذارد؛ حتی خستگی و تهوع هم می توانند.
- اگر روابط انسانی بر مبنای معنا شکل می گرفت، به نظر ما بزرگ کردن بچه بعد دیگری بر این مبنا اضافه می کرد.
- پزشک ها به هر شیوه ی قابل تصوری به بدن تعدی می کنند. انسان ها را در بی پناه ترین، وحشت زده ترین، و خصوصی ترین حالت های شان می بینند. آن ها را در ورود به این دنیا، و سپس بیرون رفتن از آن همراهی می کنند.
- بهتر است یک کاسه تراژدی را قاشق قاشق به خورد بیمار بدهی نه یکدفعه.
- انتظار داشتم بعد از مردن پال فقط احساس خلا و دلشکستگی کنم. هرگز به ذهنم نرسیده بود که یک نفر را می توانی بعد از رفتنش به همان اندازه دوست داشته باشی.
* از خواندن این کتاب لذت بردم. پال فردی بود که خودش را در ادبیات و پزشکی برای یافتن معنای صحیح زندگی و مرگ غرق کرده بود و در انتها به آنچه که می خواست رسید...
** توصیفات کتاب، مخصوصا توصیفات زیست شناسانه و کالبدشکافانه کتاب بسیار چسبید.
*** این کتاب من را یاد کتاب سه شنبه ها با موری انداخت.
**** از آنجایی که طبق روال دو سه سال قبل، همیشه عباس معروفی یکی از همراهان نوروزی من بود، شدیداً این روزها جای خالی کتاب هایش را حس می کنم...