رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

چهل سالگی - ناهید طباطبایی

پنجشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۱۰ ب.ظ
عنوان: چهل سالگی
نویسنده : ناهید طباطبایی

نـشر: چشمه
تعداد صفحات: 90

در چهل سالگی با مجموعه ای از احساس های یک زن مواجه می شوی، مجموعه ای از احساس های متضاد و در عین حال مشابه...

داستان، روایتگر بازه ای از زندگی زنی است در آستانه ی چهل سالگی، که هجوم افکار متفاوتی چون آرزوهای از دست رفته، پیری، ناباوری پیری، توقع از خود و نارضایتی و... او را درگیر کرده است. زنی که تغییر کردن را فراموش کرده است و معتقد است " باید به تعداد کسانی که می شناسد، ماسک داشت." اما بازگشت اتفاقی یک دوست قدیمی به متن زندگی اش،  تلنگر ناخواسته ای می شود که او را به تلاش برای تغییر و پیدا کردن خود واقعی اش وادار می کند.

چهل سالگی حامل پیام خاص و مهمی نیست. فقط با زبانی ساده و روان یادآور میشود که چگونه می توانی با توجه کمتر به جسم و سن و اعداد در درون لبریز از حس جوانی باشی.


+ فیلم سینمایی "چهل سالگی" به کارگردانی علیرضا رئیسیان و با بازی لیلا حاتمی و محمدرضا فروتن بر اساس این کتاب ساخته شده است.

* بعد از خواندن این کتاب احساس کردم چقدر زمان کم است. معمولا ما آدم ها تا زمانی که در دهه دوم زندگی هستیم، اینطور فکر میکنیم که هنوز خیلی جوانیم و وقت بسیار است.. اما بعد از خواندن این کتاب و درک حس های ناشی از نزدیکی به دهه چهارم ، ناگهان دچار ترسی ناشناخته شدم که چقدر زمان اندک است و با این حساب تنها یک دهه برای رسیدن به اهدافی که در سر دارم باقی می ماند! متوجه شدم که اکثر ما به اشتباه لحظه های خود را برای رسیدن به لحظه های بهتر فدا میکنیم، غافل از این اینکه شاید لحظه بعدی وجود نداشته باشد. این کتاب تلنگر خوبی برای من جهت چگونه گذراندن تک تک لحظه هایم بود...

- آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری نگاه می کند. فکر میکند پیری یک حالت عجیب غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن سن می رسد، می بیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشم هایش چین افتاده، پاهایش ضعف می رود و دیگر نمی تواند پله ها را سه تا یکی کند و از همه بدتر بار خاطره هاست که روی دوش آدم سنگینی می کند.

 

۹۳/۱۲/۰۷
مهدیه عباسیان

ناهید طباطبایی

نشر چشمه

نظرات  (۱)

با سلام
وبلاگتان خیلی جالب مختصر و مفید.
از بایت معرفی و آگاهی از مطالب های بسیار آموزنده سپاسگزارم.
امیدوارم همیشه در کارهایتان موفق و سربلند باشید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">