جاودانه ها - جبران خلیل جبران
نویسنده: جبران خلیل جبران
مترجم: مسیحا برزگر
نشر: کتاب خورشید
تعداد صفحات: 200
سال نشر: چاپ اول 1381 - چاپ یازدهم 1384
به قول اوشو:
در نوشته های جبران شخص او غایب است. شما او را در نوشته هایش نمی یابید. رمز زیبایی کارهای او نیز در همین نکته نهفته است. او به جهان فرصت داده بود تا از نوک قلم او جاری شو و او تنها واسطه ی این سیلان و جریان باشد. ... بدیهی است که جبران خلیل نمی توانسته همه ی تجربه ی خویش را در قالب کلمات بریزد. تجربه ی گلستانی شکوفا، در ژرفای وجود او باقی ماند و او فقط دامنی از گل را برای ما هدیه آورد. اما همین دامن گل کافی است تا دلیلی باشد بر آن گلستانی که وجود دارد.
و حال مجموعه ی دو زبانه ای دیگر از جبران خلیل جبران...
- تنها مرگ و عشقند که همه چیز را دگرگون می کنند. (صفحه 30)
- ما می میریم تا به زندگی حیات ببخشیم همان طور که انگشتان ما رشته ها را می ریسند برای بافتن جامه ای که خود هرگز به تن نخواهیم کرد. (صفحه 40)
- دردی که با عشق، خلاقیت و مسئولیت همراه باشد، مایه ی نشاط می گردد. (صفحه 166)
* ماه هاست که این کتاب را خوانده ام. وب تکانیِ امشب باعث شد برای کم کردن تعداد کارهای نکرده ای که قرار است انجامشان به سال بعد موکول شود، یادداشت چند کلمه ای اش را کامل کنم.
** این کتاب، به همراه چند کتاب دیگر امانت های یک دوست به شدت حساس، هستند. امانت هایی که همیشه با احتیاط کامل با آن ها برخورد می کردم و می کنم. ولی یک رگبار بسیار شدید در مهر ماه، از این کتاب و دیگر وسایلی که به همراه یک شکلات در کیفم بودند، چیزی ساخت که نمی دانم چطور باید در چشم های دوست حساس نگاه کنم!