جایی به نام تاماساکو - فلامک جنیدی
نویسنده: فلامک جنیدی
نـشر: چشمه
تعداد صفحات: 88
سال نشر: چاپ اول 1390
کتاب را که دستت میگیری و شروع میکنی به خواندن، اولین چیزی که تو را شگفتزده میکند این است که آیا واقعا همین فلامک جنیدی خودمان است که این داستانها را نوشته؟ داستان به داستان که پیش میروی، از گوشوارههایی با نگین فیروزه گرفته، تا جای خوشِ قاب عکسها روی دیوار، همهشان هستند، جومپا لاهیری، سام شپارد، رضا قاسمی و بقیه، مراقبت از خود در برابر چیزهای آسیبرسان، چیزی از قلم نیافتاده؟، گربههای شهر من هر روز زیادتر میشوند و جایی به نام تاماساکو همانطور که سیر تکاملی داستانها و فضاپردازی خودنمایی میکند، فضای به شدت مدرن، رخوت، افسردگی و درماندگی زنان (که محور اصلی کتاب هستند) و فضاهای بستهای که حس خفگی را به تو القا می کنند، دلت را می زند.
- این روزها خیلی میخوابید. دوست نداشت این اندازه بخوابد، ولی خیلی چیزهای دیگری هم بود که دوست نداشت. از پس آنها هم بر نمیآمد. پس چرا بی خود بند این یکی شود.
* داستانهای "مراقب از خود در برابر چیزهای آسیبرسان" و "گربههای شهر من هر روز زیادتر میشوند"، را دوست داشتم.