من دزد کتاب نیستم
در حال وبگردیهای وسط درس بودم که با رصد آشنا شدم و حیفم آمد که این آشنایی را عمومی نکنم.
تلاش های شبانه روزی نویسندگان و مترجمان کتاب در سال های اخیر، به دلیل قرار گرفتن کتاب هایشان در اینترنت به صورت رایگان و غیرقانونی بی نتیجه مانده و یاس و ناامیدی را در فضای نشر ایجاد کرده است. این اقدام باعث کاهش درآمد و ضررهای اقتصادی قابل ملاحظه به صنعت نشر ایران شده است. از همین رو ناشران، دیگر توانایی انتشار بسیاری از کتاب ها را به دلیل هزینه های سرسام آور و جبران بازگشت سرمایه خود را ندارند. «نه به دانلود غیر قانونی کتاب» اولین هدف رصد است. از جمله دیگر اهداف رصد ایجاد فضای امن برای ناشران و جلوگیری از انتشار لینک های دانلود غیرقانونی کتاب هایی است که ناشرین و مولفین برای چاپ آن کوشیده اند. تلاش رصد برای ایجاد فضایی است که ناشران و مولفین با خیال آسوده به انتشار آثار خود بپردازند. در حال حاضر که صنعت نشر به دلیل بی توجهی به موضوع کپی رایت (حقوق مولفین) رو به افول گذاشته و نسخه پی دی اف بسیاری از کتاب های ناشران در اینترنت و شبکه های اجتماعی به وفور یافت می شود، اهمیت رصد بیش از پیش خود را نشان می دهد، چرا که رصد می تواند، باعث جلوگیری از دانلود غیرقانونی کتاب و افزایش درآمد ناشران، نویسندگان و مترجمان شود.
* رصد، تنها سامانه صیانت از حقوق مولفین و ناشرین در فضای مجازی کشور است. میتوانیم به راحتی با آن همکاری کنیم و دزد کتاب نباشیم...
*... دیشب در خوابگاه با یکی از بچههای ورودی جدید آشنا شدم. دوباره کور چهره بودن سراغم آمده بود و یادم نمیآمد او را قبلا کجا دیدهام. احساس آشنا بودن را با او در میان گذاشتم و گفت که بعدازظهر من را در حال کتاب خواندن در محوطه دیده بوده و به همراه دوستش از کنارم رد شدهاند. گفت شاید من هم آنها را آن موقع دیدهام. و بعد پرسید کتاب دعا میخواندم یا درسی؟ دوستی عزیز، کتاب غیر درسی خوان بودنم را متذکر شد. دانشجوی جدید هم شروع کرد از ساراماگو صحبت کردن و اینکه میخواسته همین امروز یکی از کتابهای او را بخرد ولی با خودش فکر کرده که بهتر است صبر کند تا روزی که پیدیاف اش در دسترس باشد و بدون پرداخت هزینه این کار را بکند.
گفتن این حرف همان و سخنرانی مفصل من هم همان. برای دوست جدید توضیح دادم که کتاب آنقدر ها هم که فکر میکنیم گران نیست. فقط لازم است جوری دیگر به قیمت آن نگاه کنیم. گفتم مثلا این کتاب 240 صفحهای را که سیزده هزار تومن قیمت دارد را در کنار همین بیسکویت ساقه طلایی شکلاتیِ 12 تایی که هزار و پانصد تومان میخریمش، در نظر بگیر. با یه تقسیم ساده میبینیم که قیمت هر برگ از این کتاب چیزی حدود 110 تومان میشود و قیمت هر کدام از بیسکویتها 125 تومان. یعنی واقعا کتابی که نویسنده، مترجم، ناشر، ویراستار، طراح جلد و ... برایش تلاش کردهاند، برگی 110 تومان، به عبارتی صفحهای 55 تومان نمیارزد؟ گفتم مشکل ما اینجاست که خیلی راحت برای چیزهای دیگر خرج میکنیم ولی به کتاب که میرسیم حسابگر میشویم (دوستِ جدید در انتهای حرفهایم تنها یک لبخند زد که نمیدانم نشانه چه بود.)