بهترین شکل ممکن - مصطفی مستور
نویسنده: مصطفی مستور
نشر: چشمه
تعداد صفحات: 115
سال نشر: چاپ اول پاییز 1395 - چاپ سوم پاییز 1395
بعضی روزها مثل هیچ روزی در سرتاسر زندگی نیستند. هیچ روزی... در یکی از این روزها وقتی حتی خبری از سادهترین مهارتهایم - خواندن و نوشتن - هم نبود، به پیشنهاد دوستی قدیمی به کتابفروشی رفتم و با یک بغل کتاب بیرون آمدم. کتابهایی که به جرات میتوانم بگویم یادم نمیآید من انتخابشان کردهام یا نه. در میان آن بیسوادی عصبی و کوری ناخودآگاه، تنها شکل و شمایل این کتاب برایم کافی بود تا بی اختیار مستور را شناسایی کنم و به عنوان جدیدترین کتابِ نویسندهای که به طرز باور نکردنی میفهماش به آن پناه ببرم.
در مورد کتاب همین بس که در دل شش داستان کوتاهی که هر کدام نام یک شهر را یدک میکشند، بهترین شکل ممکنی با رد پای شخصیتهای نام آشنا نهفته است...
- توی یک کتاب نوشته بود آدمها وقتی برهنه میشوند کموبیش شبیه به هم شباهت پیدا میکنند و من فکر میکنم عاشقها هم مانند آدمهای لخت به شدت به هم شباهت دارند. (صفحه 55)
- باورپذیری برای هرکس بستگی دارد به جایی که او ایستاده است و یعنی چیزی که برای کسی یک واقعیت سادهای است، ممکن است برای دیگری رویایی دستنیافتنی باشد. (صفحه 65)
- یادآوری خاطرات تلخ گذشته اغلب کار معقولی نیست. این خاطرات مثل مینهای خنثی نشدهای هستند که در میدان وسیعی دفن شدهاند؛ میدانی که دور تا دور آن سیمخاردار کشیده شده است. با این حال هر لحظه ممکن است از سر بدشانسی و بی احتیاطی محض کسی برود آن طرف سیمها و یکی از آنها منفجر شود و زندگی را - که خیلی هم چیز معرکهای نیست - حداقل برای مدتی، از آنچه هست تحملناپذیرتر کند. (صفحه 88)
* شاید بتوانم در مورد محتوای کتاب و لحظههای خوبی - خندان و گریان - که در طول چند ساعت مطالعه کتاب تجربه کردم، چیزی نگویم، اما نمیتوانم نگویم که مستور عجب مهارت دلچسبی در، درهم آمیختن کلمات دارد...
** مستور جان ِ عزیز همیشه مهمان ناخواندهی روزهای تنهایی و به همریختگی است.
چه خوب که بعد از چندین روز دوباره اومدی توی ستاره ها :)
و چقدر خوشحالم که یه کتاب جدید از مستور اومده ...من معتقدم کتابای مستور واسه خوندن نیستن، واسه زندگی کردنن...