رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

۴۴ مطلب با موضوع «ادبیات :: مجموعه داستان» ثبت شده است

طوفان در پرانتز 

عنوان: طوفان در پرانتز
نویسنده: قیصر امین پور

نـشر: برگ
تعداد صفحات: 137
سال نشر: 1365

 طوفان در پرانتز شامل ده داستان کوتاه همراه با نثری شاعرانه و ساده است که در سال های 64-59 نوشته شده است. صحبت از درد های جامعه یکی از بخش های جدایی ناپذیر داستان های امین پور است. اما این بار با توجه به سال های نگارش داستان ها، به مسائل دیگری چون شهادت، دشمنان، جنگ، کربلا و ... هم پرداخته شده است.

 

- گاه می شود به جای اینکه شعر را به نثر بنویسیم، نثر را به شعر نزدیک کنیم. و گاه می شود به جای "شعر منثور" ، " نثر شاعرانه" نوشت.

و اما این اوراق بی بها، شاید تنها سفرنامه کوتاهی باشد، حاصل عبور از دهلیزهای قلب کلمات. کلماتی که نفس می کشند. کلماتی که می توان چند لحظه ای پای درد و دل آن ها نشست. کلماتی که می توان با آن ها دوست شد، تا به تو اعتماد کنند و راز دل خود را با تو در میان بگذارند. و این ها، شاید حاصل چند ساعت "زندگی با کلمات" باشد، نه "بازی با کلمات". زیرا که بازی بجز سرگرمی "هدف" ندارد، ولی زندگی را هدف، معنی می کند. در نثر غیر ادبی، کلمات فقط "وسیله" هستند. و می توان ظرف کلمات را پس از مصرف محتوی شست و محتوای دیگری در آن ها ریخت.

اما در نثر ادبی، کلمات تنها "وسیله" نیستند، بلکه خود جزئی از هدف هستند. نثر ادبی "میوه" ای است که می شود آن را با پوست خورد. نثر ادبی چیزی است بسیار بیشتر از "وسیله" و کمی کمتر از " هدف". (صفحه ی 14)

 

* تمام داستان ها به نوعی جالب بودند اما من داستان های آرامش آبی، لایحه ی تقسیم بهار و ارتفاع آب را بیشتر دوست داشتم.

من PDF این کتاب را خواندم اما نتوانستم اطلاعاتی در مورد چاپ جدید این کتاب پیدا کنم.

۱ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۰۵
مهدیه عباسیان

عقد و داستان های دیگر

عنوان : عقد و داستان های دیگر
نویسنده: اسماعیل فصیح
نـشر: امیر کبیر
تعداد صفحات: 184
سال نشر: 1357

اسماعیل فصیح نویسنده ای است که اکثرا او را با ترجمه ها و رمان هایش می شناسند و در این میان توجه کمتری به مجموعه داستان های او شده است. عقد و داستان های دیگر شامل هشت داستان ( تولد، عشق، شهرک، عقد، خواب، حرکت، خرابات و مرگ) است. خواب دیدن یکی از عناصر مهم در بیشتر داستان هاست و قسمت هایی از اتفاقات در رویاهای قهرمانان بی نام کتاب نشان داده می شود. محوریت بیشتر داستان ها نبود عشق، نوعی پوچی، فرار از واقعیت، شک کردن به مسیر زندگی و سعی برای یافتن معنایی برای ادامه ی آن است.  پس از خواندن کتاب متوجه می شوی که فصیح باز هم بخش هایی از خود ِ خصوصی اش را با داستان ها در هم آمیخته است.

 

* من فایل PFD این کتاب را خواندم. معمولا قبل از خواندن هر کتاب PDF، آن را در آدینه بوک چک میکنم تا از آخرین نشر آن کتاب هم مطلع شوم ولی از این کتاب هیچ اثری نبود.

** این کتاب اولین مجموعه داستانی بود که از فصیح می خواندم. داستان عقد کمی برایم گنگ بود و داستان های حرکت و خرابات فوق العاده بودند. در حقیقت یکی از شرایطی که همیشه دوست داشتم تجربه کنم دقیقا فضای شرح داده شده در داستان حرکت بود. پس از خواندن این داستان متوجه شدم آن قدر ها هم علاقه ای به تجربه این شرایط ندارم...

گاهی اوقات دوست دارم کتاب ها را بدون این که خودم انتخاب کنم و بدون دانستن نام نویسنده و حتی نام کتاب بخوانم. دوست دارم مطالعه فارغ از هر گونه پیشداوری در مورد نویسنده و کتاب را هم تجربه کنم.

 

- یک زندگی را چطور می توان اندازه گرفت؟ به طول سال ها؟ به مقدار پول؟ به ساعت های لذت عشق؟ زندگی روی خط راست حرکت می کند؟ و به بینهایت مرگ می رسد؟ یا روی دایره حرکت می کند؟ و ما مدام به همان بدبختی و بن بست همیشه می رسیم؟ (صفحه ی 73)

- سه تا بیگانه گوناگون در قالب من بودند: من ِ عمومی، من ِ خصوصی و من ناشناخته. (صفحه ی 73)

- کسانی که می میرند مردن را می چشند نه مرگ را. در این دنیا تجربه و نشخوار مرگ مال زنده های بدبخت است. ( صفحه ی81)

 

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۴۴
مهدیه عباسیان

عنوان: بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن!
نویسنده: کورت توخولسکی
مترجم: محمدحسین عضدانلو
نشر: افراز
تعداد صفحات: 96
سال نشر: چاپ هشتم 1389

در بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن با 33 داستان کوتاه مواجه می شوی که با نثری محاوره ای و کم و بیش طنز گونه با طرح برخی مسائل فرهنگی، سیاسی، خانوادگی و ... تو را به نوعی ریزنگری دعوت می کند. توخولسکی مطالعه این کتاب را به افراد دردمند و کنجکاوی توصیه می کند که دوست دارند با "واقعیت آدم ها" آشنا شوند.

 

* اسم کتاب برگرفته از یکی از داستان های کتاب به همین نام است ولی من داستان های حرف های جنین، خونه ی پدری، ماهیگیر متدین و مخصوصا برف پانخورده وجود نداره و اشک و نون را بیشتر دوست داشتم. (به نظرم این کتاب در نوع خودش کتاب خوب و جالبی بود اما با توجه به توضیحاتی که در مقدمه داده شده بود، منتظر محتوایی خاص تر بودم.)

 

- هرچی که باشه جنگ در نهایت یعنی آدم کشی مجاز. ( صفحه ی 14)

۰ نظر ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۴۱
مهدیه عباسیان
بی بال پریدن
 
عنوان: بی بال پریدن
نویسنده: قیصر امین پور
نـشر: افق
تعداد صفحات: 64
 
بی بال پریدن کتابی است بسیار بسیار کوتاه، طوری که می توانی درکمتر از بیست دقیقه آن را بخوانی و لذتی وصف ناپذیر را تجربه کنی.
در بخشی از داستان بی بال پریدن، امین پور نوشته است : " و اما این قصه ها، قصه نیست، شعر نیست، قطعه نیست، مقاله و گزارش و خاطره هم نیست. ولی چون مدتی در پیچ و خم کوچه پس کوچه های ذهنم با قصه ها و شعرهای دیگر همسایه بوده اند با هم رفت و آمد و گفت و گو داشته اند، ممکن است رنگ و بویی از قصه و شعر به خود گرفته باشند. این ها در واقع همان حرف های خودمانی است که در حاشیه ی ذهن آدم گرد و خاک می خورند."
کتاب شامل یازده داستان کوتاه است ( بی بال پریدن - کتاب ها مثل آدم ها هستند - آدم ها مثل کتاب ها هستند - زندگی در حاشیه - تقسیم عادلانه - خدا در همسایگی ما - مثل کوچه های روستا - مثل جاده ه های شهر - سرودی برای پاکی - پیش از آفتاب - چراغ سبز)، که امین پور در هر کدام با زبانی بسیار ساده و دلنشین به بیان برخی مشکلات اجتماعی و تفاوت ها و دغدغه ها می پردازد. (بخش هایی از متن کتاب)

* زبان کتاب به حدی ساده و قابل فهم است که می توان کودکان را هم در لذت این کتاب سهیم کرد. بعد از خواندن کتاب، یادم آمد که سال ها پیش داستان " زندگی در حاشیه" را در کتاب «بخوانیم» دوران ابتدایی دیده بودم.
هر نویسنده ای دارای روشی مخصوص برای نوشتن، انتقال پیام و آن چه که در ذهن دارد، می باشد. مثلاً اولین کتابی که از "میلان کوندرا" خواندم برایم کاملا عجیب و غیرقابل لمس بود. اما به مرور و با خواندن کتاب های متنوع کم کم یاد گرفتم چطور فارغ از نوع نگارش و تمثیل ها به دنبال مفهوم و پیام هر داستان و نوشته ای باشم. اما همچنان احترام بسیار شدیدی برای نویسندگانی که مفاهیم را چنین ساده بیان می کنند قائلم. فکر میکنم رابطه ی مستقیمی بین درک و فهم مطالب با نوع بیان آن ها وجود دارد...
۳ نظر ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۵۳
مهدیه عباسیان