گردابی چنین هایل - اسماعیل فصیح
نویسنده: اسماعیل فصیح
نـشر: پیکان
تعداد صفحات: 200
سال نشر: چاپ دوم 1382
این بار "خداداد" قهرمان داستان فصیح و همراه جلال آریان در گردابی چنین هایل است. فصیح در این کتاب به روایت زندگی یکی از شاگردان قدیمی جلال آریان و قصه ی مظلومیت ها و تنهایی های او در کنار حلقه های نامرئی همیشگی اش می پردازد.
+ عنوان کتاب برگرفته از بیتی از حافظ است:
شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
- خودت باش. تو از خیلی از تراژدی ها گذشته ای و از این هم میگذری. (صفحه ی 160)
- زندگی اسارت کوتاهی است در این خراب آباد... تا رهایی... ( صفحه ی 179)
* پس از اتمام هر کتاب و نوشتن چکیده ای از آنچه فهمیده ام، در مورد هر کتاب سرچ می کنم تا با نظرات دیگران هم در این باره آشنا شوم. نظری که امروز در مورد "گردابی چنین هایل" دیدم واقعا برایم شوکه کننده بود. فصیح برای من نویسنده ای بسیار خاص است. کسی که با خود ِخصوصی اش به روایت آنچه دیده و تجاربش می پردازد. به نظر من کتاب های فصیح داستان یا رمان نیستند، بلکه برش هایی از واقعیت هایی هستند که بر او گذشته است. واقعیت هایی که اگر فصیح خوان باشی با کمک حلقه های نامرئی کتاب هایش به راحتی کنار هم چیده می شوند و خود خصوصی فصیح را بیش تر می نمایانند.