اشتباه بزرگ
ایده ی اختراع تقویم در دوران سلجوقیان و نظام الملک به میان آمد. و با نظارت خیام و گروهی از منجمان پیگیری شد. احتمالاً نیاز به تقویم برای نجات یافتن از بی برنامگی و سردرگمی حس شد. برای اینکه حواسمان به روزهایی که می گذرانیم و روزهایی که می آیند، باشد. برای یادآوری مناسبت ها و به خاطر سپردن زمان اتفاقات مهم. ولی مطمئناً نمی دانستند که تقویم، بیش از آنکه به کمک مان بیاید و راه را هموار کند، می تواند با یادآوری دقیق تعداد روزهای سپری شده، افراد از دست رفته و مناسبت هایی که باید به تنهایی از پس گذراندنشان برآمد، سنگ بزرگی باشد سر راهمان و نمکی بر زخم های قدیمی مان.
احتمالاً جلال الدین ملک شاه سلجوقی، یا هر کس دیگری که اولین بار به فکر چیزی با شکل و شمایل تقویم افتاد، نمی دانسته تنهایی یعنی چه. نمی دانسته دور بودن چه طعمی دارد. اصلاً حتی به ذهنش خطور هم نمی کرده است که گاهی یک روز، یک روز نیست. که بعضی روزها می توانند قد سال ها کش بیایند و بعضی شب ها هیچ وقت صبح نشوند. نمی دانسته که می شود یک روزه چندین سال بزرگ شد و تقویم، تاریخ و تمام قوانین نجوم را زیر سوال برد. یقیناً نمی دانسته. چون اگر لحظه ای به این مسائل فکر می کرد، هیچ وقت دست به این اشتباه بزرگ، که قرن ها دامنگیر بشر باشد، نمی زد. اشتباهی که می تواند به سادگی یک انسان را از پای درآورد. به سادگیِ مواجه شدن با مناسبت های نوشته شده در تقویم، وقتی که تنهایی و دوری، دست هایش را از دنیا کوتاه کرده است.
کاش تقویمی وجود نداشت
مخصوصا برای بی حافظه هایی مثل من ...
کاش نمیشد روزا رو شمرد...