می شود مادر متولد شد
چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۵۰ ق.ظ
می شود نه زن بود، نه جا افتاده، و نه مادر. می شود در سیزده سالگی برای اولین بار تجربه اش کرد. می شود وقتی همه ی همسالانت سرگرم کودکی کردن هستند، یک موجود کوچک شش ساله بیاید جلویت، در آغوشت بگیرد، با دستان کوچکش، دستهایت را نوازش کند، با نگاه مهربانش محبتی عظیم را در وجودت تزریق کند و روز مادر را به تو تبریک بگوید.
می شود گریست. می شود به شدت گریست. از شوق. از ذوق. از شادی قد کشیدن موجود شش ساله. از نگاه های محبت آمیز. از عمق خوشبختی.
می شود حتی از شدت لذت، جان داد. از لذت دختر بودن. مادر متولد شدن. مادری کردن در سنین کودکی. از لذت ِمثل هیچ کس زندگی نکردن.
می شود چشم ها را بست، نفسی کشید به عمق زندگی. می شود بازشان کرد و از سر خوشبختی همه چیز و همه کس را در آغوش کشید...
۹۵/۰۱/۱۱