رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

موضعِ صبر

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۵ ب.ظ

جور عجیبی هستم. بسیار عجیب. در حالی ام که تا به حال تجربه اش نکرده ام. می خواهم حرف بزنم، اشک ها سُر می خورند بیرون. می خواهم نفس بکشم، اشک ها سرازیر می شوند. اشک ها سَد می شوند بین من و هر کار. بین من و خودم. این حال خاص را دوست دارم. این انقلاب درونی را. این تحول پیش بینی نشده را. این ناباوری دوست داشتنی را. این تعلق خاطرِ غریب را. این دل از کف دادن را. این تماماً "او" شدن را...

قدیم تر ها بود. نمی دانم در سال های پر شور هجده نوزده سالگی یا همین یکی دو سالِ پیش، یا چند ماه قبل. می نشستم، شعر می خواندم و لذت می بردم. سعدی می خواندم و دنیا را فراموش می کردم. غرق می شدم در بیت بیت آن.

سعدی، درون گود، شعر گویان؛ من، بیرون گود، به به و چه چه کنان. "تقدیر درین میانم انداخت" را می خواندم و می گذشتم. لذت می بردم، ولی چه می دانستم "غیر از تو به خاطر اندرم نیست" یعنی چه. چه می دانستم درد پنهان در " هم دردی و هم دوای دردی" را. چه می دانستم عمق مفهوم نهفته در "دل موضع ِ صبر بود و بردی" را.  بی تابی های گاه و بی گاه را. دل آشوبه های لذت بخش را. حساس شدن های عجیب و غریب را. ناصبوری را.

جور عجیبی هستم عزیز من! جوری عجیب خاص.  " عشق آمد و رسم عقل برداشت/ شوق آمد و بیخ صبر بر کند" را ببین در من...

 

 

۹۶/۰۴/۱۱
مهدیه عباسیان

تمرین نوشتن

نظرات  (۳)

ما را چو "تو" منظوری خاطر نرود جایی :)
پاسخ:
:)
"تو"؟
دقیقا کی یعنی؟

"تو"ی من یا "تو"ی تو؟
یا خود خودم؟
;)

"تو" دقیقا یعنی "تو" ی هرکی برای خودش :))

اینجا به طور خاص منظور "تو" ی  شماست برای شما . ان شاء الله در کنار هم پاینده و خوش :)
پاسخ:
بعله که "تو"ی هرکی برای خودش... چشم شریک شوندگان و دخالت کنندگان را چهارچنگولی درخواهیم آورد ;)

:)
مرسی دوست جان
آرزو ها همیشه باید بهترین باشند و دارای بهترین ها (مفهوم بود؟؟)
اگه ناخن لازم داشتی میتونم بهت امانت بدم که از بیییییییخ دربیاد چشاشون :))))

مفهوم نبود.  به صورت شفاهی مفهوم شد :))
پاسخ:
:)))
ان شاالله هیچ وقت لازم نمیشه...

بعله. من به تلاش چندین بُعدانه برای تفهیم عادت کردم D;

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">