شور
پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۶، ۰۳:۵۶ ب.ظ
از توی خانه بودن و بیرون را ندیدن خوشم نمی آید. نه. باید بگویم از توی خانه بودن و بیرون را ندیدن قبل از بودن تو خوشم نمی آمد. امروز از صبح توی خانه ام. آسمان را ندیده ام. اما از هوای دلبرانه و نوری که از پنجره روی گلدان هایمان می پاشد، معلوم است که زمستانمان همچنان بهار است.
امروز فهمیدم از توی خانه بودن خوشم هم می آید. بنشینم کتاب بخوانم، درس بخوانم، جمع و جور کنم و پر از انرژی شوم برای آمدنت. ذره ذره ی وجودم را بچکانم در غذایی که روی گاز در حال آماده شدن است و منتظر صدای ایستادنت پشت در شوم و مثل هر روز پر از ذوق، پر از شوق، پر از شور زل بزنم به در تا باز شود.
۹۶/۱۱/۰۵