گذران
روزها در گذر اند. بهار در راه است. بوی عید می آید. چند قدم بیشتر به پایان نود و شش نمانده. نود و ششی که تو را به من داد و روزهایم را پرنور تر، زیبا تر، شفاف تر، شاداب تر، دوست داشتنی تر و زیستنی تر کرد.
نود و هفت در راه است. سالی جدید. روزهایی نو. روزهایی بدون شک مملو از غم و شادی، مملو از سختی و راحتی اما بازهم بدون شک با دلی قرص به بودنت، به آرامش حضورت، به لبخند مهربانت، به دست های گرم و چشم ها، چشم های عجیب دلبرانه ات.
می دانی عزیزجانم... نود و شش که این گونه بود، نود و هفتی که در کنار تو تحویل شود چگونه می شود؟ به گمانم بهشت در راه است. بهشتِ در کنارت بودن. بهشتِ سختی ها را دوام آوردن. بهشتِ صبوری کردن. بهشتِ تماماً تو شدن. تماماً من شدن.
بله جانم. بهشت در راه است. بیا دست های هم را بگیریم، یا علی بگوییم و کمک کنیم به هم؛ برای جاودانه ساختن این بهشت. بیا عزیزِ جانم...