عشق واره
روزهای زندگی مثل هم نیستند. بالا دارد، پایین دارد. خسته بودن و پر انرژی بودن دارد. دارایی و نداری دارد. سختی و آسانی دارد و هزاران هزار موقعیت دیگر که به گمانم هنوز به آن ها نرسیده ایم و هنوز از وجودشان آگاه نیستیم و هنوز درکشان نکرده ایم. روزهای زندگی مثل هم نیستند و هستند. گاه می توانند شبیه هم باشند. هر روز کار. هر روز درس. هر روز خستگی و فشار و نگرانی و چه و چه و چه. اما این وسط، در بین این همه هیاهو، در میان همه ی دویدن ها و رسیدن ها و نرسیدن ها، در دل تمام دغدغه های ریز و درشت؛ یک چیز هست که هر روز را برایم متفاوت می کند.
دوست داشتنت! هر روز فرصتی است برای دوست داشتنت. برای متفاوت دوست داشتنت. برای جور دیگر محوِ تو شدن. مگر می شود همیشه تو را یک جور دوست داشت؟ تا به این جای زندگی به چهار صد و پنج شکل مختلف دوستت داشته ام. هر روز یک جور، اما هر بار عمیق. شدیداً عمیق عزیز ِ جانم...