رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

جبرگرایی ژنتیک

شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۱۲ ق.ظ

از اولین روزی که در جلسه ی اول کلاس ژنتیک شرکت کردم، تا تمام روزهایی که در ترم های بعد در کلاس فیزیولوژی اعصاب از آمیگدال و چیزهایی که دست خودمان نیست خواندم؛ تا این روزهایی که جسته و گریخته ژنتیک، فیزیولوژی، بیوشیمی و سایر مطالعات و درس ها را کنار هم قرار می دهم، هنوز به نتیجه ای نرسیده ام که ژنتیک قوی تر است یا اراده؟ می دانستی که بعضی ها از نظر ژنتیکی به الکل و سیگار و مخدر تمایل دارند و زمین و زمان را برای تجربه کردنشان به هم می دوزند و بعضی نه؟ می دانستی اگر آن بعضی ِ گروه دوم در دل اعتیاد هم زندگی کنند تمایلی به امتحان کردن حتی یک نخ سیگار ندارند و این موضوع از ذهنشان رد هم نمی شود؟ می دانستی فقط و فقط به خاطر ژنتیک؟

به این موضوع که فکر می کنم و به افرادی که آمیگدال بزرگی دارند و کارهای تهییجی خارج از اخلاق و عرف انجام می دهند - مثلا بی نیازند و به دزدی های کوچک پناه می برند - مغزم سوت می کشد. باورم نمی شود که اراده، که محیط بی تاثیراند. در ذهنم نمی گنجد که به خاطر ژن ها، نمی توان خود را کنترل کرد و اراده هیچ می شود و پوچ.

می دانستی در حقوق هم چنین مسائلی مطرح است؟ اینکه ژن ها مقصر اند یا آدم ها؟ اینکه باید مقصر دانست یا نه؟ باید مجازات کرد یا نه؟ باید متهم کرد یا نه؟ باید... باید...

                                                                       ***

فکر می کنم این جا هم پای ژن ها در میان است. کجا؟ صبر کن برایت دقیق بگویم.

تو مردی. تو یک کروموزم X داری و یک Y. من زنم و داشته هایم شده است دو کروموزوم مشابه، X. کروموزوم Y تو غالب است. غلبه می کند بر بسیاری از ژن های موجود در کروموزوم X. ژن ها بیان نمی شوند، صفات ایجاد نمی شوند تا از تو یک مرد بسازند.

اما در من اتفاقات دیگری می افتد. من کروموزوم غالبی ندارم که از بیان ژن های زنانه ام جلوگیری کند. در عوض دو تا از همان کروموزوم را دارم. کروموزومی که انگار دو تایی بودنش تشدید می کند برخی صفات، ویژگی ها و رفتار ها را.

این ها را برای چه می گویم؟ صبر کن عزیزِ من...

این ها را می گویم تا به اینجا برسم که گاهی مقاوم بودن های مردانه ات و حساس بودن ها و دقتم به جزئیات و ریز بینی های زنانه ام، دست خودمان نیست. غالب بودن در نهاد توست و تشدید شدن در نهاد من. ساختارمان با هم متفاوت است. آنچه در تو وجود ندارد، در من دو برابر وجود دارد که باعث می شود گاه در نظرت ساعت ها برای هیچ بگریم، از کاه کوه بسازم و یا لحظه های خوب و عادی مان را اشک آلود و پر غصه کنم. 

این ها را برای این می گویم. که بدانی گاه هیچ چیز دست من نیست. ژن ها دست به کار می شوند، حساسم می کنند، اشک هایم را سرازیر می کنند، کلافه ام می کنند و غرغرو. تبدیل می شوم به یک موجود ریز بینِ حساسِ مو را از ماست بیرون کشنده، با چشم ها و بینی ای سرخ ِ سرخ و صورتی خیس و عینکی کثیف.

باور کن که پای ژن ها در میان است. ژن ها مقصر اند. باور کن و درکم کن و از من خرده مگیر و هیچ وقت از من ناراحت نشو...

 

 

۹۷/۰۳/۲۶
مهدیه عباسیان

تمرین نوشتن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">