معسومیت - مصطفی مستور
نویسنده: مصطفی مستور
نشر: مرکز
تعداد صفحات: 192
سال نشر: چاپ اول 1398
از زمانی که متوجه میشوم مستور کتاب جدیدی نوشته، تا وقتی که آن را میخرم و میخوانم، دو روز بیشتر طول نمیکشد. دلم میخواهد کتاب را یک نفس بخوانم ولی دوست ندارم تمام شود. پس اندکی می خوانم و اندکی صبر میکنم، اندکی فکر میکنم و دوباره سراغش میروم. اما این روند دوام چندانی ندارد و آخر هم کتاب یک نفس خوانده میشود و من را مواجه میکند با علامت سوالهایی شناور در ذهن.
معسومیت روایتی است از زندگی دو دوست که جهانبینیهای خاص خود را دارند. مازیار، فردی که چند کلاس بیشتر درس نخوانده به پیشنهاد اردلان تصمیم میگیرد بازهای از زندگیشان را مکتوب کند. در سراسر کتاب غلطهای املایی فاحشی به چشم میخورند، که با تصویری که مستور برایمان از مازیار ساخته است نباید عجیب باشد. اما هست. چرا که مازیار فردی کتابخوان است، نمایشنامه مینویسد اما فارغ از ظاهر نوشتاری کلمات تنها به روایت آنچه تجربه کردهاند میپردازد.
- اردی میگه با نوشتن و خوندن این کتاب میشه از شر خیلی چیزها راحت شد. میگه نوشتن مثل باز کردن یه دمل چرکی میمونه؛ درد داره اما راحتت میکنه. چرند میگه. به خدا چرند میگه. این حرف از بیخ و بن مزخرفه. به نظر من نوشتن مثل چنگال کشیدن روی جاییه که از آب جوش یا روغن داغ حسابی سوخته و از سوختگی ورم کرده و حتی یه ثانیه هم نمیتونی دردش رو تحمل کنی. راحتی کجا بود؟
- من عاشق زینتآلات زن ها هستم. انگار دستبند و انگشتر و گردنبند و گوشوارهی اونها رو که میبینم خیالم راحت میشه که دنیا هنوز نمرده.
* در مورد تمام کتابهای مستور نظرات موافق و مخالف زیادی وجود دارد و تا آنجا که من خواندم و جستجو کردم، در مورد این کتاب نظرات مخالف زیادتری هست. فارغ از نظر دیگران، میتوانم این طور بگویم که این کتاب از چند نظر برایم جالب بود. اول اینکه شخصیتهای جدیدی در آن به وجود آمده بودند. دوم اینکه ردپای کمرنگی از نادر فارابی (که من چقدر دوستش داشتم) در این کتاب وجود دارد. سوم اینکه این روایت قهرمانی ندارد. هیچ کس بار داستان را به دوش نمیکشد. چهارم اینکه انگار مستور از فردی کمسواد کمک گرفته تا با نگاهی به ظاهر سطحی مسائلی را مطرح کند. فردی که به جای نتیجهگیری کردن برای ما، در تمام طول داستان با زبان نهچندان مودبانه و املای ضعیف خود تنها سوال مطرح میکند و در دل آنها حرفهای مهمی را نیز منتقل میکند.
** نمی توانم بگویم این کتاب را مانند آثار دیگر مستور دوست داشتم، ولی بدون شک دوستش داشتم.
*** مستور برای من خیلی خاص است و به طرز عجیبی آنچه مینویسد، دغدغهاش را دارد و در دل نوشتههایش موج میزند را دوست دارم و میفهمم.
**** پس از سالها، مشکل نیمفاصله گذاری که با آن درگیر بودم، رفع شد. :)
سلام علیکم
دقیقاً دو روز پیش، دو سه روز بعد از اینکه متوجه شدم چنین کتابی منتشر شده است، رفتم که کتاب را تهیه کنم، اما متأسفانه کتابفروشی که سراغش رفتم، این کتاب را نداشت. البته متأسفانه من هنوز «پیادهروی در ماه» را هم نخواندهام.
با پینوشت سومتان بسیار همراهم.
سپاس بابت معرفی کتاب.