رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

این روزها

سه شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۲:۳۳ ق.ظ

این روزها شبیه هیچ روزی نیستند. سخت‌، پر اضطراب و هیجان‌آور. طولانی، خسته کننده، گاه زجر آور اما لذت‌بخش. تمام صفات متناقض و حس‌های عجیب و غریب را بگذارید کنار هم، تا حال کسی که دارد مادر می‌شود را درک کنید.

قدیم‌تر ها فکر می‌کردم تمام روزهای یک فرد باردار پر است از ذوق و شوق و شعف. پر از تلاش برای فراهم کردن شرایط برای زندگی موجود جدید. اما این روزها که در دل ماجرا قرار دارم، می‌بینیم واقعیت با تصوراتی که داشته‌ام خیلی متفاوت است. ذوق و شوق و شعف هست، اما گاه در بین دل آشوبه‌های تمام نشدنی، حال بد و ترس از مسئولیت گم می‌شود. فوران هورمون‌ها آدم را بهم می‌ریزند. کاری می‌کنند بجای اینکه حواست به ذوق کردنت باشد، بتوانی برای کوچکترین مسئله تا ابد گریه کنی.

شب ها که می‌خوابم، خواب‌های آشفته می‌بینم، بیدار می‌شوم و گریه می‌کنم. که اگر واقعی بود چه؟! از این پهلو به آن پهلو می‌شوم و  از خواب می‌پرم، گریه‌ام می‌گیرد که اگر دردش آمده باشد چه؟! کتاب‌هایی که برای موجود کوچک خریده‌ایم را می‌خوانم و گریه می‌پوشاند ذوقم را. دراز کشیده‌ام و خبری از او نیست. می‌روم توی آشپزخانه و می‌بینم با دقت مشغول آشپزی است. صدایش می‌کنم و می‌زنم زیر گریه. گریه می‌شود پوششی برای تمامی حس‌ها. غم، ترس، نگرانی، ذوق، قدردانی... همه‌ی همه‌ی آنچه در درونم می‌گذرد، اشک می‌شوند تا خودی نشان دهند...

 

این‌ها را برای این می‌گویم، چون هیچ‌کس از این روزهای مادری برایم نگفته است. نگفته است که گمان کرده‌ام هر روز قرار است ذوق و شوق باشد. که هست. اما ذوق و شوقی پنهان. باید درون‌اش غرق شوی، به لحظه‌های سخت‌اش خو بگیری، دل آشوبه‌ها و شب بیداری‌ها و تمامی دردها و سختی را تحمل کنی تا کم کم دهانت شیرین شود.

 

 

 

۹۹/۰۶/۰۴
مهدیه عباسیان

تمرین نوشتن

نظرات  (۱)

پیچیدگی های دردناک :) فقط برای همه از خدا میخوام که لطف کنه مردی رو نصیب هر زنی بکنه که این پیچیدگی ها رو بفهمه و به درداش دامن نزنه ... 

 

خداقوت عزیزدل ... ان شاءالله با قدرت این مراحل رو بگذرونی و به خوشی های غالب برسی

پاسخ:
دردناک رو به دردناک شدید گریه کن میشه تغییر داد :)
آره ان شاءالله
یه نکته ای که هست اینه این بندگان خدا تصوری از اونچه داره در بدن و ذهن ما اتفاق میوفته ندارن. همونطور که خود من به شخصه نداشتم‌. برای همین حس میکنم کار سخت تری در پیش دارن.

ممنونم عزیزم
ان شاءالله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">