نویسنده: علی صفائی حائری
نشر: لیله القدر
تعداد صفحات: 264
سال نشر: چاپ یازدهم 1391
علی صفائی حائری هنگامی که فرزندانشان به سن تکلیف میرسند، نامههایی برای آنها مینویسد و در هر نامه به نکات مهمی در مورد دین، زندگی و تمام جنبههای آن میپردازد. سپس از آنها می خواهد این نامهها را با هم به اشتراک بگذارند تا همگی بتوانند از مطالب بیان شده بهرهمند شود.
- تو فردا ساعت چهار و نیم بعدازظهر شانزدهم ذیالقعده الحرام، به سرزمین بالغ عمرت میرسی. میتوانی فردا را جشن بگیری که مخاطب ندای خدا و طرف حساب او شدهای. تو کرامت تکلیف را بر دوش میگیری؛ پس مواظب باش که کرامت تکلیف، غرامت مجازات را هم دارد.
- بهترین زندگی، آن نیست که تو در کنار نعمت و قدرت و یا بهره مند از عنایتهای حق و حضور او باشی. زندگی تمام، زندگی کسی است که زاینده است و سازنده و دیگران از وجود آن بهره مند هستند.
* حدودا سه یا چهار سال پیش مطالعه این کتاب را شروع کردم. زمانی که به نامهای که خطاب به مهدیه نوشته شده بود، متوقف شدم. مدت ها درگیر مطالب بیان شده و کند و کاو در مورد آنها بودم. ماه رمضان امسال دوباره سراغ کتاب رفتم. بخش هایی از ابتدا را بازخوانی کردم و به بخش های باقی مانده پرداختم و به فکر فرو رفتم.
به دخترهای نه ساله و پسرهای پانزده ساله هنگام مواجه شدن با این نامه ها فکر کردم. به عین صاد فکر کردم که تا پانزده سالگی بسیاری از کتاب های مهم ادبیات را خوانده بوده است و راهش را مشخص کرده بود... و به خودم، در آخرین ماه های بیست و هشت سالگی که چقدر درک کامل این مطالب برایم سخت است...