نویسنده: جبران خلیل جبران
مترجم: آرش حجازی
نشر: کارون
تعداد صفحات: 192
سال نشر: چاپ هشتم 1384
جبران خلیل جبران (نویسنده ی لبنانی - آمریکایی) پس از مهاجرت به آمریکا در سنین جوانی با "ماری هسکل" (مدیر مدرسه ای که قصد بررسی طرح ها و یادداشت های او را داشت)، آشنا می شود و رابطه ی آنها به مرور زمان رنگ و بویی عاطفی به خود می گیرد. ماری به علت ده سال بزرگتر بودن از خلیل، پیشنهاد ازدواج او را رد می کند، اما آن ها تا پایان زندگی جبران خلیل جبران دوست و همراه باقی می مانند.
پائولو کوئلیو مجموعه ی نامه هایی که جبران بین سال های 1908- 1924 به ماری نوشته است ، را تحت عنوان نامه های عاشقانه ی یک پیامبر گردآوری کرده است. درون مایه ی اصلی این نامه ها پیشرفت هنری جبران، صحبت درباره ی آثار مختلف، افکار درونی و دغدغه های جبران و اهمیت دوستی با ماری است.
- دیشب به خود گفتم: شعور یک گیاه در وسط زمستان، از تابستان گذشته نمی آید، از بهاری می آید که فرا می رسد. گیاه به روزهای رفته، نمی اندیشد، به روزهایی می اندیشد که می آید. اگر گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد چرا ما - انسان ها - باور نداریم که روزی خواهیم توانست به هرآنچه می خواهیم دست یابیم؟ ( صفحه ی 88)
- باید تمام توان را برای آزاد کردن خود از گذشته به کار برد، باید همچون مادری به دیروز نگریست، که هرچند هنوز چهره اش از رنج جدایی منقبض است از آنچه به انجام رسانیده خشنود است. (صفحه ی 96)
* عنوان کتاب برایم گنگ بود. اول فکر کردم شاید ذکر نام پیامبر در آن، اشاره ای غیر مستقیم باشد به کتاب پیامبر جبران، اما با شروع کتاب این فرضیه رد شد. این فکر که چرا این نام را برای کتاب انتخاب کرده اند، تا پایان کتاب همراهم بود. در صفحات پایانی در یادداشتی منسوب به ماری نوشته شده بود : " تفاوت یک پیامبر با شاعر این است که پیامبر آنچه را که می آموزاند، می زید."
بنابراین این فکر به ذهنم رسید که شاید از نظر ماری جبران فردی بوده، که به دانسته هایش عمل می کرده است. ولی نوع مرگ جبران این فرضیه را هم رد کرد.
* پس از خواندن کتاب زیبای خفته ، صحبت با استادی عزیز در این مورد و فهمیدن دلایل قانع کننده ای برای روز های آخر زندگی جبران و چندین روز درگیر این موضوع بودن، به این نتیحه رسیدم که به قول مسیحا برزگر : "او شاعرانه می دید و پیامبرانه سخن می گفت."