رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

۸۳ مطلب با موضوع «نویسندگان خارجی» ثبت شده است

عنوان: یک رزو قشنگ بارانی
نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: شهلا حائری
نشر: قطره
تعداد صفحات: 144
سال نشر: چاپ اول 1386

اشمیت فلسفه خوانده است خوب می داند چطور کلمات را برای انتقال آنچه که در ذهن دارد کنار هم بچیند. پنج داستان این کتاب داستان زنانی هستند که هر کدام گمشده ای دارند و به دنبال یافتن چیزی در زندگی خود هستند.

 

- سن و سال هیچ ربطی نداره به ...

  چرا. سن و سال معنیش اینه که زندگی ما بیشتر پشت سرمونه تا جلومون. معنیش اینه که شما یک زندگی برای خودتون درست کردید و من یک زندگی دیگه.

 

* اشمیت را خیلی دوست دارم. خیلی خیلی زیاد و به همین دلیل حتی اگر بعضی از داستان هایش اندکی ساده تر از آنچه انتظار دارم باشند هم، از خواندنشان لذت می برم و باز هم سراغش می روم.

**دلم برای مستور هم تنگ شده. برای چند ساعتی که می تواند من را از همه چیز و همه کس جدا کند و غرق کند در نوشته هایش. این روزها به داستان هایش نیاز شدیدی دارم. آن قدر شدید که شاید سراغ یکی از کتاب هایش برم و دوباره بخوانمش و دوباره غرق شوم و دوباره بمب ها را بترکانم و دوباره هیولاها را بیدار کنم و دوباره بیوفتم به جان قبرهای خاک خورده!

 

 

 

۰ نظر ۱۹ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۳۸
مهدیه عباسیان

عنوان: کلیدهای تربیت کودک حرف شنو
نویسنده: الیزابت پنتلی
مترجم: ویدا لطفی
نشر: صابرین
تعداد صفحات: 295
سال نشر: چاپ اول
1393

 

اگر شما حسابدار باشید و حساب هایتان درست در نیاید، تا دیر وقت سر کارتان می مانید و اشتباهات را پیدا کرده و اصلاح می کنید. اگر آشپز باشید و کیک شما پف نکند، کیک دیگری می پزید. در پدر و مادر بودن، اگر دچار اشتباه شوید، فرزند شما - کسی که بیش از همه در دنیا دوستش دارید- تمام عمرش را رنج خواهد کشید.

جملات بالا برای اینکه تصمیم به مطالعه کتاب بگیریم کافی است. قبول دارید؟

این کتاب درباره زندگی روزمره با کودک است و به شما کمک می‌کند با روشی مؤثر با کودکتان سخن بگویید و با او ارتباط برقرار کنید. از این طریق او آنچه را شما می‌گویید می‌فهمد و انتظارات شما را درک می‌کند. شما نیز یاد می‌گیرید که نظم را برقرار کنید و برای بی‌ادبی‌ها و گستاخی‌های او پیامد در نظر بگیرید، البته در محیطی دوستانه و امن. الیزابت به والدین می‌آموزد چگونه خود را کنترل کنند و عصبانی نشوند و در مواقعی که لازم است، از این شرایط به خوبی عبور کنند. وقتی تکنیک‌های این کتاب را تمرین کنید، خواهید دید که موقعیت‌هایی که در آن‌ها عصبانی می‌شوید، کمتر و کمتر خواهد شد.

 

- حقیقت این است که زندگی همیشه منصف نیست و زمانی هم که منصف است لزوما این انصاف به معنی تصاوی نیست.

- گاه عصبانیتی که ما در برابر کودکانمان ابراز می کنیم هیچ ربطی به آن ها ندارد. زمانی که یاد بگیریم این دو را از هم جدا کنیم می توانیم بر احساساتمان چیره شویم.

- ما نیاز داریم در روز 4 بار در آغوش گرفته شویم تا محافظت شویم و 12 بار در آغوش گرفته شویم تا رشد کنیم...

 

* نشر صابرین هست تا مهارت هایی کاربردی و ضروری را به ما بیاموزد.

** بسیار لذت بردم و یاد گرفتم...

 

 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۷ ، ۱۶:۰۳
مهدیه عباسیان

عنوان: آدم های سمی
نویسنده: لیلیان گلاس
مترجم: دکتر نهضت صالحیان - مینا فتحی
نشر: درسا
تعداد صفحات: 376
سال نشر: چاپ اول
1393

سنگ و چوب می تواند استخوان های انسان را خرد کند اما زبان نمی تواند. احتمالا اغلب ما در دوران کودکی از بزرگ تر ها شنیده ایم که حرف باد هواست و به انسان آسیبی نمی رساند. یا شاید شما هم زمانی که کودک بودید با بچه ای لوس و گستاخ رو به رو شده اید که با نیش کلام و زبانی گزنده حرفی به شما زده تا شما را آزار دهد. شما هم به این دلیل که نمی دانستید چگونه با چنین موجود گستاخی برخورد کنید، با چون به شما گفته شده بود حرف باد هواست و ارزشی ندارد، سعی کرده اید آن فرد را نادیده بگیرید...

اگر شما هم جزو آن دسته از اکثریت مردم هستید که نمی دانید در مقابل رفتار و گفتار آدم های گستاخ چگونه واکنش دهید، شاید اکنون زمان آن فرا رسیده باشد که با بازنگری این مسئله و ارزش قائل شدن برای شأن انسانی و آرامش خود، نگرش خود را در این زمینه تغییر دهد و در رابطه با برخی افراد و رفتارهایشان و آسیبی که از جانب آن ها به شما می رسد تجدید نظر کنید. چرا که هرچند سنگ و چوب استخوان های آدم را می شکند، ما باید بدانیم که جسم یا روج انسان نیز با کلمات و گفته های آزار دهنده و بیجا صدمه می بیند و در هم می شکند. بدون شک کلمات نیز می توانند به روح و جسم انسان آسیب برسانند.

شما هم با مطالعه بخشی از مقدمه این کتاب متوجه شدید که چقدر آدم های سمی در اطرافمان وجود دارند که مهارت برخورد با آن ها را نداریم؟ به این موضوع فکر کردید که اگر خودمان هم سمی باشیم چه؟ فکر کردید که باید احترام را نگه داشت و گاهی سوخت و ساخت؟ فکر کردید که اگر طرف مقابل ناراحت شد چه؟

خواندن مقدمه این کتاب برای من مصادف شد با هجوم چنین سوالاتی به ذهن و البته فهمیدن اینکه چقدر خودم به چنین آدم هایی برای سمی بودن میدان داده ام و چقدر در برخورد با آن ها احساس عذاب وجدان و گناه دارم و بی مهارتم... این شد که کتاب را جرعه جرعه نوشیدم و یاد گرفتم و فهمیدم ما در ابتدا تنها در مقابل خودمان و احساساتمان مسئولیم و نباید به دیگران اجازه وارد شدن به حریممان را دهیم. کتاب را خواندم و یاد گرفتم و بدون شک در این روزهای زندگی در حال بکار بردنشان هستم و خواهم بود...

 

- انسان های بد طینتی که زباله های درونی خود را به صورت تیغ های زهرآگین و منفی به سوی ما پرتاب می کنند و باعث رنجش، ترس و نگرانی و یا فلج شدن ما می شوند، آدم های سمی نامیده می شوند.

- شاید گفته فیلسوف معروف، ژان پل سارتر، درست باشد که می گوید: "مردم جهنمِ ما هستند."

- در روابط دشوار ما به دنبال مقصر می گردیم ولی در واقع باید به دنبال عوامل ناساز بود.

- توجه کنید اگر تجربیات ارتباطی اولیه کودک با اطرافیان و حیط خود سالم و طبیعی باشد، سبب می شود مدیریت عاطفی - رفتاری ما به دست این بخش (از مغز) سپرده شود و برعکس اگر تجربیات ارتباطی کودک با اطرافیان و محیط ناسالم یا دچار اختلال باشد باعث اختلال در عملکرد این بخش مغز می شود و در نتیجه چنین کودکانی در بزرگسالی گرفتار انواع اختلالات عاطفی، هیجانی و ارتباطی با دیگران می شوند و چه بسا به فردی مسموم یا مضر در اجتماع و برای اطرافیان تبدیل می شود. افراد مسموم خود از اختلال در این بخش مغز در عذاب اند و لذا سمی عمل می کنند و زمینه ساز روابط مسموم می شوند. افراد سمی در ارتباط حسی، همدلی، مهار خشم، اخلاقیات، احساس خویشتنی مستقل که دارای حرمت ذات باشد و به ویژه تمرکز بر حال و احوال طرف مقابل به مشکل بر می خورند و حتی گاه بدون قصد و نیت آزار رساندن به دیگران باعث آزار دیگران می شوند.

- افراد چه سابقه یا گذشته ای داشته اند یا تا چه حد زهر آگین هستند مشکل شما نیست، بلکه مهم است که همه بدانند نمی توانند دیگران را در تیررس خشم و عقده های خود قرار دهند و باید همواره با منزلت و احترامی که شایسته شخصیت انسان هاست با دیگران رفتار کنند.

 

* کتاب خوبی بود، برای منی که نمی دانستم با آدم های سمی زندگی ام چه کنم...

 

 

۲ نظر ۰۷ اسفند ۹۷ ، ۱۶:۴۰
مهدیه عباسیان

عنوان: کودک، خانواده، انسان
نویسنده: ادل فیبر - ایلین مزلیش
مترجم: گیتی ناصحی
نشر: نی
تعداد صفحات: 180
سال نشر: چاپ اول
1368 - چاپ دوازدهم 1393

 هرآنچه که می خواهم در مورد این کتاب می گویم می شود همان که همه جا از آن گفته اند:

 

کتابی که در دست دارید حاصل تجربیات دو مادر است که به مدت پنج سال در یک گروه تربیت کودک شرکت کردند تا بتوانند فرزندان‌شان را با روش‌های بهتری پرورش دهند. از آن‌جا که نویسندگان کتاب روان‌شناس حرفه‌ای نیستند، در این کتاب از اصطلاحات دشوار و فنی خبری نیست و نویسندگان با ساده‌ترین زبان، تجربیات خود را در مقام مادر در دسترس خواننده قرار داده‌اند. آن‌ها حاصل یک دورهٔ پنج‌سالهٔ کار گروهی زیر نظر دکتر جینات را در این کتاب گرد آورده‌اند و با طرح شکست‌ها و موفقیت‌های‌شان نشان می‌دهند که تربیت کودک، کاری ساده و پیش‌پاافتاده نیست. خانم ادل فیبر دارای درجهٔ لیسانس در رشتهٔ تئاتر و فوق‌لیسانس علوم تربیتی از دانشگاه نیویورک است. او مادر سه فرزند است و در مدارس نیویورک تدریس می‌کند. خانم ایلین مزلیش دارای درجهٔ لیسانس در رشتهٔ تئاتر است و در مؤسسات پرورش کودکانی که مشکل تربیتی دارند، مشغول به کار است. او نیز مادر سه فرزند است.

 

- کلملاتی که ارزیابی می کنند جلوی پیشرفت کودک را می گیرند. اما کلماتی که توصیف می کنند بچه را آزاد می کنند.

- با ارزش ترین پیزی که می توان به یک کودک ارزانی داشت، یک شناخت مثبت و واقع بینانه از خودش است.

- عقل تا آنجا می تواند جذب کند که احساسات اجازه دهد.

- برای انسان تربیت کردن روش های انسانی لازم است.

- مسئولیت والدین تنها خوشحال کردن کودک نیست، بلکه ساختن شخصیت اوست. صرفا با خوشحال کردن بچه، ما خدمتی به او نکرده ایم.

 

* کتابی فوق العاده عالی که به نظرم خواندنش برای همه ی افراد ضروری است. در این کتاب با زبانی بسیار ساده از مهارت هایی صحبت شده است که جای خالی آن در زندگی بسیاری از ما حس می شود.

** این کتاب را باید چند بار خواند. پس از یک بار مطالعه بدون شک  مانند دایره المعارفی در برخورد با کودکان برایمان خواهد بود که نیاز داریم بارها و بارها به آن مراجعه کنیم.

***  در گودزرید نظرات زیادی در مورد همه ی کتاب ها ثبت شده است. وقتی این کتاب را چک می کردم و از دیدن تنها دو نظر در مورد آن دلم گرفت.

**** بخوانید و لذت ببرید و از تاثیر شگفت انگیزش حظ کنید...

 

 

۱ نظر ۰۳ دی ۹۷ ، ۱۲:۴۴
مهدیه عباسیان

عنوان: زندگی مشترک و حد و مرزهایش
نویسنده: هنری کلاود - جان تاون سند
مترجم: فرناز فرود
نشر: صابرین
تعداد صفحات: 329
سال نشر: چاپ اول 1390

هضم عنوان کتاب برایم سخت بود. حد و مرز؟ قاطعیت موجود در این عبارت ته دلم را خالی می کرد. که چه مباحثی را قرار است بخوانم و آیا یافته های متخصصان غربی به درد من ِ نوعی با شرایط متفاوت خواهد خورد یا نه.

مطالعه کتاب را با این افکار آغاز کردم و هر خط که جلو رفتم، دلم از انتخابی که کرده بودم گرم تر و هیجانم برای آنچه که یاد خواهم گرفت، بیشتر شد.

کتابی عالی، با مثال هایی ملموس و ردپای پررنگ دین و خدا در تمام بخش ها که دانستن مفاهیم بیان شده، تفکر در موردشان و سعی در عمل به آنها از واجبات پایه ریزی یک زندگی خوب است.

 

 

- سوءتفاهم های زیادی درباره مفهوم حد و مرز وجود دارد. بعضی افراد مخالف حد و مرز هستند، زیرا به نظر آن ها چنین کاری خودخواهانه است و برخی دیگر واقعا از سر خودخواهی حد و مرز تعیین می کنند. هر دو گروه در اشتباه اند. حد و مرز واقعی با خویشتن داری همراه است.

- حد و مرزها فقط در چارچوب روابط ساخته و استوار می شوند. وقتی در اولین گام ایجاد حد و مرز، رابطه را ترک می کنید یعنی اصلا نمی خواهید حد و مرزی داشته باشید.

- خدا زندگی زناشویی را به نوعی طراحی کرده که نه فقط فضایی برای تبادل عشق، که فضایی برای رشد افراد هم باشد. یک راه رشد این است که یاد بگیریم هر کاری پیامدی دارد.

- ما نسبت به یکدیگر مسئول هستیم اما به جای یکدیگر مسئول نیستیم.

- محصول روح خویشتن داری است نه دیگر داری.

- ازدواج بهشتی، زندگی مشترکی است که در آن زن و مرد در کنار هم، هر یک سرشارتر و به خویش نزدیک تر از آن چیزی می شوند که به تنهایی قادر بودند.

- تعادل میان ارتباط عمیق و آزادی فردی یکی از مهم ترین وجوه کامل بودن است.

- علت حضور عوامل مداخله گر متفاوت بودن نیست، بلکه نابالغ بودن است.

- بعضی اصلا به این واقعیت فکر نمی کنند که تربیت فرزند مرحله ای موقتی و زندگی زناشویی دائمی است.

- با فرد آسان بگیر با مسئله سخت.

- مهم است یاد بگیریم با آزدگی هایی که تقصیر هیچ کس نیست چه کنیم.

- حد و مرز محافظ عشق است، آزادی را تقویت می کند و اجازه می دهد آدم ها از هم جدا، اما با هم در ارتباط باشند. حد و مرز مسئولیت را تعریف می کند تا هرکس بداند چه وظایفی دارد. اگر زن و شوهر به عنوان یک تیم وارد جریان ایجاد حدو مرز شوند نتیجه عالی خواهد بود.

- کودکان زمانی رعایت حریم را می آموزند که از مرز شکنی شان درد بکشند.

- هدف حد و مرز محافظت از عشق است؛ نه تغییر یا سرزنش و تنبیه آدم ها و نه اینکه کج روی های آن ها را به رخشان بکشیم.

 

* در حال مطالعه یک کتاب مهارتی دیگر از نشر صابرین هستم. چقدر خوب که می شود به این انتشارات اعتماد کرد و با خیال راحت خواند و آموخت...

 

 

 

۰ نظر ۰۴ آبان ۹۷ ، ۰۰:۲۷
مهدیه عباسیان

عنوان: پروژه شادی
نویسنده: گریچن رابین
مترجم: آرتمیس مسعودی
نشر: آموت
تعداد صفحات: 392
سال نشر: چاپ اول 1390

 

ماجرای کتاب از اینجا شروع شد که گریچن رابین در یکی از روزهای آوریل در اتوبوس این سوال را از خود پرسید که:

من از زندگی چه می خواهم؟ خب، می خواهم شاد باشم.

اما گریچن هرگز به این موضوع که چه چیزی او را خوشحال می کند یا اینکه چطور می تواند خوشحال باشد فکر نکرده بود.

سرانجام گریچن با این عقیده که تلاش برای شاد بودن، هدفی ارزشمند است شروع به تحقیق و بررسی در مورد شادی و شاداب بودن می کند و پروژه ای تحت عنوان پروژه شادی برای خود تدارک می بیند.

گریچن رابین در پروژه شادی، تجربه یک سال از زندگی خود را به همراه فعالیت های روزانه و معمولی را شرح داده است. فعالیت هایی نظیر زندگی زناشویی، زندگی شغلی، ارتباط با فرزندان، اوقات فراغت، دوستان، پول و ثروت، نظریات در مورد مرگ، هیجان های زندگی و نگرش های مختلف زندگی. همه این فعالیت ها در پروژه شادی دچار بازنگری شده اند و همه آنها با روش و نگرشی شاد و نیروبخش انجام می شوند.

 

- چیزی به نام تفریح برای کل خانواده وجود ندارد. وقتی در تعطیلات شام را با خانواده بیرون می خوریم، حتی وقتی با دوستانمان شام را در یک رستوران می خوریم یا به رستوران می رویم، نیاز به سازگاری داریم. سازگاری، روابط را مستحکم می کند و خاطره ایجاد می کند. این کارها تفریح است، اما تلاش، برنامه ریزی و هماهنگی با افراد دیگر و سازگاری با دیگران را می طلبد.

- نگذار کامل بودن، آفت خوبی شود.

- از خود رد پا به جا بگذارم یعنی من اینجا بودم.

- حداقل گراها فقط تصمیم هایی می گیرند یا کارهایی انجام می دهند که بر اساس معیارهایشان باشد. این بان معنی نیست که به دنبال چیزهای پیش پا افتاده هستند، بلکه ممکن است معیارهایشان بسیار بالا باشد، اما به محض آن که هتل، سس ماکارونی یا کارت ویزیتی پیدا می کنند که آن معیارها را داراست؛ راضی می شوند. کسانی که به دنبال حداکثر هستند، می خواهند بهترین تصمیم را بگیرند و حتی اگر یک دوچرخه یا کوله پشتی ببینند که نیازهایشان را برطرف می کند، تا زمانی که همه گزینه ها را بررسی نکنند و نتوانند بهترین تصمیم ممکن را بگیرند، تصمیم گیری نمی کنند. پژوهش ها نشان می دهد که حداقل گراها از حداکثرگراها شادترند.

- گاهی اوقات بعدا هرگز نمی آید.

- روزها طولانی اند اما سال ها کوتاه.

 

* کتابی کاربردی و خوب.

** گریچین برای شاد بودن کارهای عجیب و خارق العاده ای انجام نداده، تنها نگاهش به مسائل را تغییر داده و سعی کرده در لحظه و درست زندگی کند. به همین دلیل گزارش یک ساله اش بسیار قابل درک و قابل اجرا است و می تواند در ابعاد مختلف کمک های قابل توجهی به خواننده کند.

*** قانون یک دقیقه اش - که کارهایی که کمتر از یک دقیقه وقت می گیرد را به بعد موکول نکن - خیلی به کارم می آید و شادی بعدش هم حس خوبی را به جا می گذارد.

 

 

۰ نظر ۰۴ تیر ۹۷ ، ۱۰:۱۴
مهدیه عباسیان

عنوان: تولستوی و مبل بنفش
نویسنده: نینا سنکویچ
مترجم: لیلا کرد
نشر: کتاب کوله پشتی
تعداد صفحات: 270
سال نشر: چاپ اول 1397

 کتاب در مورد فردی کتابخوان است که خواهرش را از دست می دهد و دچار سردرگمی، پوچی و بی انگیزگی می شود. برای بازیافتن خود، چالشی جالب ایجاد می کند، اینکه تا یک سال، روزی یک کتاب بخواند. تحت هر شرایطی و با همه سختی ها. تولستوی و مبل بنفش روایت یافته ها، نتایج و اثرات این یک سال است.

 

- از نظر من هم کتاب ها بوی ادویه می دهند. اما بوی یک ادویه بومی، آرامش بخش و آشنا.

- وقتی مسئله ای مرا آزار می دهد، به دنبال پناهگاه می گردم. لازم نیست راه دوری بروم. سفر به قلمرو و حافظه ادبی کفایت می کند. کجا می شود مشغولیتی ناب تر، همنشینی سرگرم کننده تر، جادویی دلپذیرتر از ادبیات یافت؟

- وقتی در سن رشد بودم، پدرم یکبار به من گقت: " دنبال خوشبختی نگرد، خود زندگی خوشبختی است." سال ها طول کشید تا معنی حرفش را بفهمم؛ ارزش یک زندگی زیسته شده، ارزش نابِ زندگی کردن.

- کتاب ها هم مثل پول دائما باید در گردش باشند. تا جایی که بشود قرض بدهید و قرض بگیرید، هم کتاب را و هم پول را! مخصوصا کتاب را. کتاب ها به مراتب بیشتر از پول چیزی برای عرضه کردن دارند.

- هر کدام از ما با تجربه های خودمان کتاب ها را تعبیر و تفسیر می کردیم، اما کلماتی که می خواندیم یکی بودند. ما آن ها را با همدیگر و نویسنده آن کتاب شریک می شدیم.

- دو طرف معادله امانتِ کتاب، چه امانت دهنده و چه گیرنده کتاب، ترس را تجربه می کنند. چقدر ما شجاعیم که بر این ترس از به اشتراک گذاشتن عشق، حقیقت، زیبایی، خرد و تسلی در برابر مرگ غلبه می کنیم.

 

* این کتاب رو خیلی دوست داشتم. هر فصلی دلنشینی خاص خودش را داشت. نینا در هر فصل از خاطره ماری کمک میگیرد و سراغ کتابها می رود تا به یک موضوع رسیدگی کند و در موردش درس بگیرد و به نتیجه برسد. و این برای منی که بهترین تفریحم کتاب خواندن هست بسیار هیجان انگیز است. اینکه به کتاب خواندن به عنوان یک کار مهم نگاه بشود، دل آدم را می برد. و از همه مهمتر اینکه کتابی در دست داشته باشی که در مورد کتاب باشد آدم را از خود بی خود می کند. دلم نمی خواست کتاب تمام شود. دلم میخواست همچنان در لحظاتی پر از کتاب و درس و خاطره شناور باشم و حظ کنم.

** به قول یکی از دوستان، این کتاب بیشتر برای دو گروه از افراد مناسب است. یا کتابخوان باشند و یا متاسفانه عزیزی را از دست داده باشند.

 

 

۱ نظر ۲۳ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۴۶
مهدیه عباسیان

ملت عشق

عنوان: ملت عشق
نویسنده: الیف شافاک
مترجم:ارسلان فصیحی
نشر: ققنوس
تعداد صفحات: 511
سال نشر: چاپ اول 1394 - چاپ چهلم 1396

اللا زنی خانه دار و مادر سه فرزند و صاحب یک زندگی بسیار معمولی است. به آشپزی کردن علاقه دارد و هر روز با تمام وجود در کنار میز صبحانه ای آراسته آغاز می کند و در کنار میز شامی تمام و کمال به پایان می رساند. کتابی به نام "ملت عشق" به دست اللا می رسد تا گزارشی برای ناشر مبنی بر آن بنویسد. خواننده در کنار اللای تا عمق ِجان فرورفته در روزمرگی و یکنواختی شروع به خواندن کتاب می کند و کم کم شگفتی ها آغاز می شود. اللا ندیده ها را می بیند. نداشته ها را. شمس را می شناسد و مولانا را. حرّا، کیمیا و زن بدکاره را. و در ادامه نویسنده ی کتاب ملت عشق، "عزیز زاهار" را. و تا جایی پیش می رود که اللا می شکند و اللای مدفون به دنبال عشق سر بر می آورد.

 

- انسان باید عقلش را کودکی گرسنه و محتاج بداند و با قاشق علم سیرش کند. اما همان طور که بعضی غذاها برای کودک سنگین است، بعضی آگاهی ها هم برای عقل سنگین است.

- اکثر درگیری ها، پیش داوری ها و دشمنی های این دنیا از زبان منشا می گیرد. تو خودت باش و به کلمه ها زیاد بها نده. راستش در دیار عشق زبان حکم نمی راند. عاشق بی زبان است.

- ابریشم نیز به عشق می ماند. هم حساس و لطیف است، هم از آنچه فکرش را بکین قوی تر و ملایم تر است، حتی آتشین تر. ببین، کرم ابریشم برای خروج از پیله، ابریشمی را که با زحمت بسیار تنیده پاره می کند. از این رو کشاورز یا ابریشم را انتخاب می کند یا کرم ابریشم را.

- اللا باور کرد. چون می خواست باور کند. آن بخش وجودش که از گل کردن آب های راکد می ترسید، فورا این توضیحات را  قبول کرده بود.

- حال که انسان اشرف مخلوقات است، باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است و طوری رفتار کند که شایسته این مقام باشد. انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود، باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمئن رفتار کند.

- عشق حقیقی راه را بر استحاله های غیر منتظره می گشاید. عشق نوعی میلاد است. اگر پس از عشق همان انسانی باشیم که پیش از عشق بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می توانی به خاطر او انجام بدهی تغییر کردن است.

 

* این کتاب دو رمان درهم آمیخته است. در دو زمان متفاوت. در جستجوی عشق زمینی و آسمانی.

** دوست دارم در مورد الیف شافاکی که این چنین از مولانا و شمس می گوید و مسلمانی و قرآن را می شناساند، بیشتر بدانم.

*** از خواندن این کتاب لذت بردم. در حدی که شب خواندنش را شروع کردم و با صدای اذان صبح متوجه گذر زمان شدم.

 

 

۲ نظر ۰۹ آبان ۹۶ ، ۰۰:۰۰
مهدیه عباسیان