رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

۸۳ مطلب با موضوع «نویسندگان خارجی» ثبت شده است

خانه آخر

عنوان: خانه آخر ( بر اساس اتاق شماره 6 اثر آنتوان چخوف)
نویسنده : محمود دولت آبادی

نـشر: قطره
تعداد صفحات: 160
سال نشر: چاپ اول 1382

بهترین چیزی که می توان درباره "اتاق شماره 6" گفت، همان است که محمود دولت آبادی در بخشی از مقدمه کتاب آورده است:

رنج و نکبت و تحقیر انسان که امیدِ زدودنشان زیر ساخت آرزوهای فرداهای بهتر آنتوان چخوف به  شمار می رود، در رمان اتاق شماره ی شش نمایان تر جلوه می کند. در بیشتر آثار چخوف کاهلی - کهنگی و بی هدفی مردم طبقه متوسط و اعیان روسیه موجبات رنج نویسنده اند، اما در اتاق شماره شش که با عنوان « خانه آخر » نمایشی شده است، چخوف به نحوی ملموس و عمیق در رنج و نکبت فروگیر انسان وارد می شود و با جرأت و جسارت، مذلت آدمی- آدمیان فرزانه ولی پراکنده و تنها - ی روزگار خود را روایت می کند؛ اثری که محور آن، دو انسان هستند در شهرستانی پرت و دور افتاده: خارکُف! دو انسانِ تنها از دو زاویه نگاه به زندگی و جهان بینی. یکی ایوان دیمتریچ گروموف، مردی سرد و گرم چشیده، اخراجی یک اداره فکستنی و تنها در یک سو، و در سوی دیگر، تنهایی دیگر، دکتر آندره یفی میچ راگین، پزشک تنها بیمارستان شهر.

...

اگرچه قسمت هایی از بار نمایشنامه را گفت و گوی فلسفی و جهان نگری آن دو مرد به دوش می کشد، اما هنر چخوف و کوشش این قلم می نماید که چگونه دو انسان متضاد به لحاظ طبقاتی، به وحدتی می رسند در مفهوم سازی و این که چگونه در مباحث متوالی خود در بطن واقعیت به تغییر واداشته می شوند اگرچه با فرجامی غمبار، و هر کدام نسبت به توان- ناتوانی خود در سرنوشتی یگانه دچار می آیند با داوری نهایی که همانا جز خود واقیت نیست.

 

- جنایت یک بیماری اجتماعی است، اگرچه در قالب یک شخص مریض تجلی پیدا کند. (صفحه 27)

- بی شک شما هم می دانید که در این جهان، به جز مراحل عالی نمودهای عقلی بشری، هرچیز دیگری بی ارزش و بی اهمیت است. تنها عقل است که حدفاصل و سرحد بین انسانیت و حیوانیت شناخته شده و بشر را اشرف مخلوقات جلوه می دهد. و تنها عقل  است که آدمی را به مرحله ی کمال می رساند و او را که چون موجودات دیگر جسماً می می میرد، تا حدودی فناپذیر و جاودان می نماید. از این رو عقل یگانه سرچشمه ی لذات بشر به شمار می آید، و ما چون در محیط خودمان مردمان عاقل نمی بینیم و سخنان عاقلانه نمی شنویم از هرگونه لذت عالی بی بهره ایم، درست است که ما کتاب می خوانیم، ولی کتاب به کلی فرق دارد با گت و گو و معاشرت زنده با مرم. گرچه این مقایسه کاملا درست و منطبق بر حقیقت نیست، ولی اجازه می خواهم بگویم که کتاب مثل نت موسیقی ست و گفتگو با مردم مثل خود موسیقی، مثل آواز است. (صفحه ی 60)

 

 

۱ نظر ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۹
مهدیه عباسیان

عنوان: کشتی گیری که چاق نمی شد
نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: شهرزاد سلحشور
نشر: باغ نو
تعداد صفحات: 78
سال نشر: چاپ دوم 1388

اشمیت خودش را با این کتاب به من شناساند. یا بهتر است بگویم یکی از اساتید عزیز و به شدت دوست داشتنی ام ، حدودا پنج سال پیش توسط این کتاب من را با اشمیت آشنا کرد. تا امروز کتاب های زیادی از اشمیت خوانده ام ولی طعم حاصل از آنچه که در این کتاب خواندم با طعم سایر کتاب های اشمیت همیشه برایم غیرقابل قیاس بود. آن قدر که وقتی پس از آن همه مدت دوباره با این کتاب مواجه شدم، به صورت کاملا اختیار از کف داده آن را خریدم و تا رسیدن به مقصد با اشمیت و  پسرکی به شدت لاغر که همه او را چاق می نامیدند و گذشته ای که مانع چاق شدنش! می شد، همراه شدم. مفهوم نهفته در کتاب را دوست داشتم ولی نمی دانم گذر زمان بود یا عوامل دیگر که باعث شد آن حس بسیار عالی دوباره زنده نشود.

 

- تو رو به موتی چون همه چیز رو قایم می کنی. مشکلاتت رو، داستان زندگیت رو. خودت نمیدونی کی هستی در نتیجه نمی تونی از دست خودت خلاص شی. (صفحه 49)

 

پس از بار اولی که این کتاب را خواندم، بارها به کتاب فروشی های مختلفی سر زدم ولی خبری از این کتاب نبود. چند روز پیش مشغول کتاب گردی بین قفسه های یک کتاب فروشی بودم که با عنوان "سومویی که نمی توانست گنده شود" رو به رو شدم. همان کتاب ولی با عنوان و شکل و شمایلی به شدت متفاوت. هرچند که چاپ قدیمی کتاب بسیار بیشتر به دلم نشست ولی حداقل از در دسترس بودنش خوشحال شدم.

سومویی که نمی توانست گنده شود

 

 

۰ نظر ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۵۶
مهدیه عباسیان

عنوان: اسکار و بانوی صورتی پوش
نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: محبوبه فهیم کلام
نشر: دات
تعداد صفحات: 80
سال نشر: چاپ اول 1387 - چاپ دوم 1390

هنر اشمیت بیان کردن مسائل فلسفی به زبانی ساده و دوست داشتنی است. این بار پسرک مریضی را در این راه با خود همراه می کند. پسری که بیماری لاعلاجی دارد و به پیشنهاد بانوی صورتی پوش بیمارستان تصمیم می گیرد هر روز یک نامه برای خدا بنویسد و روزانه از او چیزی بخواهد. اسکار و بانوی صورتی پوش مجموعه دوازده نامه ی دوست داشتنی این کودک به خدا و تلاش او برای تجربه کردن تمام مراحل زندگی، تنها در دوازده روز است.

 

- از آن ها نفرت داشته باش. این نفرت مثل استخوانی است که می جوی. وقتی جویدی و تمام شد، می بینی که به زحمتش نمی ارزید. (صفحه ی 25)

- اگه آدم ها از مرگ می ترسند به خاطر اینه که از ناشناخته ها می ترسند. ولی راستی آن ناشناخته چیه؟ اسکار بهت پیشنهاد می کنم نترسی ولی اعتماد داشته باشی. به چهره حضرت مسیح روی صلیب نگاه کن. او درد جسمی را تحمل می کنه ولی درد و رنج فکری را احساس نمی کنه، چون اطمینان دارد. از ضربه های میخ ها کمتر درد می کشد. او به خودش قبولانده که یه چیزی مثل میخ می تونه برای من درد ایجاد کند ولی نمی تواند یک درد باشد. حس ایمان و اعتقاد هم همینه. می خواستم اونو بهت نشون بدم. (صفحه ی 49)

 

* پس از تلاش های کم و بیش زیاد، توانستیم هر سه شنبه شب در خوابگاه دور هم جمع شویم تا هر هفته یک نفر، یک کتاب را معرفی کند. اولین جلسه را با این کتاب شروع کردم و نتیجه و عکس العمل بچه ها عالی و فوق العاده بود. آن قدر که ته دلم هزار بار قربان صدقه ی اشمیت رفتم!

**اولین بار  این کتاب را سال ها پیش خواندم. و وقتی دوباره آن را با همان شکل و شمایل و مخصوصا با همان قیمت، در کتابخانه ملی دیدم، بی نهایت هیجان زده شدم...

* به گمانم، نویسنده باید خیلی قدر باشد که آن کس را که در ذهن تو خلق می کند، مشابه آنی باشد که خودش می خواسته...

اسکار و بانوی صورتی پوش

۱ نظر ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۴۵
مهدیه عباسیان

دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد

عنوان: دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
نویسنده: آنا گاوالدا
مترجم: الهام دارچینیان
نشر: قطره
تعداد صفحات: 200
سال نشر: چاپ اول 1386

دوست داشتم کسی جای منتظرم باشد مجموعه داستانی است که نام هیچ کدام از دوازده داستان آن مطابق با عنوان کتاب نیست. ولی در اکثر داستان ها ، مفهوم عشق (چه دوست داشتنی و هیجان آور، و چه درد آور و رمز آلود) و نیاز به دوست داشته شدن، مفهوم اصلی است.

 

* آنا گاوالدا را با کتاب "من او را دوست داشتم" شناختم، با نثر و داستانی بسیار قوی که باعث شد دوست داشته باشم بیشتر از او بخوانم. ولی این کتاب با تصورات من از آنچه که گاوالدا می تواند بنویسد کاملا متفاوت بود که نمی دانم این حس به خاطر مطلع نبودنم از مجموعه داستان بودن کتاب ایجاد شد یا عشق هایی که در نظرم عجیب بودند. در آخر هم به دو دلیل دو داستان انتهایی را نخواندم. یک اینکه دوست داشتم همچنان همان تصویر خوب را از نوشته های گاوالدا در ذهن داشته باشم و دو اینکه فکر کردم می توانم از آن فرصت به گونه ای دیگر و بسیار بهتر استفاده کنم.

 

۰ نظر ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۰۹
مهدیه عباسیان

زمانی که یک اثر هنری بودم

عنوان: زمانی که یک اثر هنری بودم
نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: فرامرز ویسی - آسیه حیدری
نشر: افراز
تعداد صفحات: 240
سال نشر: چاپ اول 1387 - چاپ سوم 1388

تازیو پسر جوانی است که با توجه به موفق نبودنش در اکثر جنبه های زندگی و با مقایسه خود با برادرانش به پوچی می رسد و تصمیم به خودکشی می گیرد، اما در لحظه ی آخر فردی غریبه با حضور ناگهانی اش سعی می کند او را از تصمیمش منصرف کند و به او پیشنهاد می دهد به یک شیء هنری تبدیل شود.

این داستان سنبلی از جامعه امروز است. اشمیت سعی کرده است با نگاهی اومانیستی در کنار خلق دنیایی عجیب و به کار بردن اسامی اسطوره ای، تغییر ارزش ها، زیبایی گرایی، زیاده خواهی، غفلت از وجود خود  را در کنار زوایای دیگری از  آزادی، زیبایی  و هویت را  به خواننده بشناساند.

 

- وقتی با تو برخورد کردم، از چه چیزی رنج می بردی؟ از داشتن آگاهی. برای اینکه دیگر رنج نبری، به تو چیشنهاد می کنم به یک شیء تبدیل شوی. کاملا یک شیء. (صفحه ی 96 )

 

* به نظرم این کتاب به قوت بقیه ی کتاب های اشمیت نبود. ولی به شیوه ای جالب دغدغه ی انسان امروز را از مقبولیت در جامعه و نوع دیدگاهش بیان کرده بود.

۱ نظر ۰۹ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۵۷
مهدیه عباسیان

اگر می توانید حرف بزنید پس حتما می توانید بنویسید

عنوان: اگر می توانید حرف بزنید پس حتما می توانید بنویسید
نویسنده: ژول سالزمن
مترجم: فرنوش جزینی
نشر: امیرکبیر
تعداد صفحات: 223
سال نشر: چاپ اول 1386 - چاپ دوم 1389

* اعتیاد به خواندن و نوشتن برای من میراثی مادری است. عادتی که در کودکی توسط مادرم ایجاد شد و تنها کاری که من انجام دادم حفظ آن بود. او در کنار دعوت من به نوشتن، همیشه دقایقی در روز را صرف نوشتن می کرد. من هم در نه سالگی خاطره نویسی و ثبت افکار را شروع کردم و 14 سال بی وقفه آن را ادامه دادم. هیچ وقت از جزئیات یادداشت های مادرم باخبر نشدم و متقابلاً او هم هیچ کنجکاوی ای برای دانستن آنچه من می نوشتم نداشت. حفظ حریم و اعتماد، نکته دیگری بود که او غیر مستقیم به من آموخت. در تمام این سال ها من با سرعت زیادی می نوشتم و هر روز به حجم دل نوشته هایم می افزودم. تا اینکه خوانده شدن بخشی از دفترها توسط فردی معتمد! ترمز بزرگی برایم تلقی شد. آنجا بود که متوجه شدم محافظت از شِش دفتر بزرگ حاوی ریزترین افکارم کار آسانی نیست. پس از یک سال وقفه در نوشتن فهمیدم که ترک این عادت برایم غیر ممکن است. پس تصمیم گرفتم تا به عام نویسی روی بیاورم. تلفیقی از آنچه در درونم میگذرد، در کنار روایت آنچه که دانستنش برای همگان مجاز است. اما حس کردم که در این راه، برخلاف حرف زدن، دچار لکنت می شوم و این نیاز را در خودم احساس کردم که لازم است برای اینکار درس های زیادی را بیاموزم...

 

سالزمن در کتابش با زبانی ساده، صادق، صمیمی و در کنار تمرینات و بیان نکاتی مهم اصول نویسندگی را در اختیار علاقه مندان قرار می دهد. او با بیان تجربیات خود پس از سال ها وقفه در نویسندگی و با عنوان کردن جملاتی جالب از نویسندگان بزرگی چون جان اشتاین بک، همینگوی، هنری میلر، ریموند کارور، آنتوان چخوف و ... شور و شوق لازم برای نوشتن را به دور از هرگونه ابهام و پیچیدگی در خواننده ایجاد می کند. کتاب شامل 5 بخش (از ترس تا آزادی - نوشتن در برابر حرف زدن روی کاغذ - اما درباره چی بنویسیم؟ - نویسندگی در مقابل بازنویسی - قوانین جاده) و 50 قسمت است. نکته ی جالب و قابل تأمل این جاست که او در قسمت 49 ام به استعداد پرداخته است.

۰ نظر ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۹
مهدیه عباسیان

راز فال ورق

عنوان: راز فال ورق
نویسنده: یوستین گوردر
مترجم: عباس مخبر
نشر: مرکز
تعداد صفحات: 386
سال نشر: چاپ اول 1376 - چاپ یازدهم 1388

هانس توماس پسری دوازده است که همراه پدرش سفری طولانی از نروژ به سوی یونان را در جست و جوی مادرش که هشت سال پیش آن ها را برای شناخت خود حقیقی اش ترک کرده است، آغاز می کنند. یوستین گوردر با استفاده از توانایی خارق العاده اش در تلفیق واقعیت،تخیل ،انتقال پیام ها و مفاهیم فلسفی، این سفر واقعی را با داستان عجیب نهفته در کتاب کلوچه ای و جان گرفتن چهره های روی ورق مخلوط می کند تا به خواننده تذکر دهد تا سعی کند ژوکر وار، تک و دنبال جست و جوی حقیقت باشد. راز فال ورق داستان جالبی است در مورد بی هدفی، عادت های دردناک، یکنواختی و ندیدن شگفتی های زندگی.

 

- فرض کن یک روز صبح در باغ قدم می زنی و ناگهان میان درختان چشمت به یک موجود مریخی کوچک می افتد. سوال این است که عکس العمل تو چه خواهد بود؟

.... شاید در باغ با یک مریخی برخورد نکنی اما به احتمال زیاد روزی با خودت برخورد خواهی کرد. روزی که این اتفاق بیوفتد نیز احتمالا از ترس جیغ کوتاهی خواهی کشید. (صفحات 109-108)

- چقدر غم انگیز است که مردم طوری بار می آیند که به چیزی شگفت انگیز چون زندگی عادت می کنند. یک روز ناگهان، این واقعیت را که وجود دارد بدیهی فرض می کنیم و از آن به بعد، بله از آن به بعد تا نزدیکی های وقتی که می خواهیم دوباره دنیا را ترک کنیم، در این باره فکر نمی کنیم. ( صفحه ی 361)

 

* راز فال ورق در مقایسه با دنیای سوفی کتابی ساده تر و روان تر و با حجم اطلاعات کمتری است. بعضی بخش های مکالمه ی پدر و پسر و نوع دیدگاهشان در مورد جهان  باعث می شد فکر کنم که آن ها از من مسلمان ترند...

۰ نظر ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۴۸
مهدیه عباسیان

نوت بوک

عنوان: نوت بوک
نویسنده: ژوزه ساراماگو
مترجم: مینو مشیری
نشر: ثالث
تعداد صفحات: 344
سال نشر: چاپ اول 1390

ساراماگو به پیشنهاد خواهر و شوهرخواهرش که نوت بوکی به او هدیه می دهند، تصمیم می گیرد به وبلاگ نویسی بپردازد. نوت بوک متن یادداشت های ساراماگو در وبلاگ شخصی اش است. گزارش افکار و احساساتی که در طول سپتامبر 2008 تا اوت 2009 بر او گذشت. ساراماگو در وبلاگش از هر دری سخن گفته است. از سیاست، جرج بوش، اوباما، تبعیض نژادی، مخالفت با اسرائیل و دموکراسی فلج (که بخش عظیمی از یادداشت های او را شامل می شوند) گرفته تا تقدیر از اشخاص دیگر، پرداختن به بحران اخلاقی نهفته در بحران های دیگر، پیری و فرهنگ و توحش. یادداشت هایی که بسیار زیبا تیزبینی، ریز بینی و بی تفاوت نبودن ساراماگو را به آنچه در اطرافش می گذشت را نشان می دهند.

 

- سیاست قبل از هر چیز، هنر نگفتن حقیقت است. ( صفحه ی 77)

- اگر از من بخواهند نیکوکاری، مهربانی و عدالت را به ترتیب تقدم ردیف کنم، اول مهربانی، دوم عدالت و سوم نیکوکاری را نام می برم. زیرا مهربانی به خودی خود عدالت و نیکوکاری را به کار می گیرد و یک سیستم عدالت بی عیب در بطن خود به اندازه کافی نیکوکاری دارد. نیکوکاری چیزی است که وقتی نه مهربانی هست، نه عدالت باقی می ماند. ( صفحه ی 83)

- باور دارم در تحمل درد و رنج، زن ها از ما شجاع ترند. ( صفحه ی 228)

 

* عطش خاصی نسبت به آثار ساراماگو دارم و وقتی متوجه شدم نوت بوک شرح افکار درونی اوست، این عطش بیشتر شد. حسی که با ساراماگو در نوت بوک تجربه کردم با حس ایجاد شده توسط کتاب های دیگر متفاوت بود. انگار که واقعا در حال نت گردی، تصمیم گرفته بودم هر آنچه یک وبلاگ نویس نوشته است را از ابتدا بخوانم.

ساراماگو در طول این یک سال تقریبا در تمامی روزها نوشته است. اکثر یادداشت های او در دو ماه اول رنگ و بویی سیاسی دارند طوری که فضای ایجاد شده باعث می شد مدام آرزو کنم کاش ساراماگو دغدغه های دیگری هم داشته باشد. اما در ادامه کم کم در تمام اندیشه ها - حتی از نوع سیاسی اش - حل شدم و فهمیدم حساس و هوشیار بودن از ویژگی های انسان های بزرگ اند.

خواندن این کتاب حدود یک ماه طول کشید که آن هم به دلیل وجود مفاهیمی بود که لازم بود کتاب را ببندی و یک شب کامل به آن ها فکر کنی.

در میان تمام یادداشت ها، پَرهای چینی (یادداشتی در مورد خرگوش ها و آنچه در آزمایشگاه بر آن ها می گذرد) برای من خیلی درد آور بود چون باعث شد برای هزارمین بار به این موضوع فکر کنم که آیا رشته تحصیلی ام را دوست دارم؟

 

۰ نظر ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۸
مهدیه عباسیان