رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

برگ های سبز با رگبرگ های سفید، باعث میوه دادن درختان می شوند ؛ و برگ های سفید با رگبرگ های سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها

رگبرگ های سیاه

هدف از ساختن این وبلاگ، ایجاد مکانی برای اشتراک خوانده ها و آموخته هاست.

بایگانی

۸۳ مطلب با موضوع «نویسندگان خارجی» ثبت شده است

سیدارتها

عنوان: سیدارتها
نویسنده: هرمان هسه
مترجم: سروش حبیبی
نشر: ققنوس
تعداد صفحات: 174
سال نشر: چاپ اول 1385 - چاپ سوم 1387

حقیقت چیست؟ مقصد کجاست؟ چطور می توان از دست "من" رهایی یافت؟راه درست کدام است؟

سیدارتها پسری است که از نوجوانی دغدغه ی رهایی دارد. پسری برهمن زاده که به تعالیم دینی خانواده پایبند است و روزی از پدرش اجازه می گیرد تا خانه را در جست و جوی حقیقت ترک کند. جست و جویی که در هر برحه از زندگی او به یک شکل است، سالهای نوجوانی را به ریاضت و روزه داری می پردازد و سال های جوانی را به مال اندوزی و شهوترانی. سیدارتها یک سفر عرفانی است. سفری برای جدا شدن از من درون و رسیدن به معانی واقعی. سفری که به تو نشان می دهد هیچ راه از پیش تعیین شده ای به این منظور نیست و هرکس باید راه خود را پیدا کند.

 

- به گمان او تفکر همان شناختن علت هاست و فقط از آن راه است که احساس به شناخت مبدل می کردد و یاوه نمی شود. بلکه شکل می گیرد و ملموس می شود و جانمایه ی خود را پرتو وار باز می نمایاند. ( صفحه ی 59)

- دید که رود پیوسته روان است و پیوسته به جا. و همیشه همان رود است و با این حال هر لحظه رودی دیگر. ( صفحه ی 124)

 

* مفاهیم مطرح شده در این کتاب جزو دغدغه هایی هستند که نویسندگان زیادی به آن پرداخته اند. نوع روایت داستان بدون اوج و یکنواخت بود. در حقیقت این مفهوم بود که من را به ادامه ی مطالعه جذب می کرد.

۰ نظر ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۸
مهدیه عباسیان

عشق لرزه

عنوان: عشق لرزه ( نمایشنامه)
نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: شهلا حائری
نشر: قطره
تعداد صفحات: 136
سال نشر: چاپ دوم 1388

 مضامین انسانی درون مایه ی تمامی آثاری است که تا به حال از اشمیت خوانده ام. اما او در عشق لرزه این مضامین را با رگه هایی از عشق و دوستی آمیخته و بسیار زیبا خطاهای رایج در این ابعاد را به ما نشان می دهد. اشمیت در این نمایشنامه از زلزله ی احساسات سخن می گوید. تغییراتی که اگر از آن ها آگاه نباشیم، باعث به هم خوردن روال طبیعی و تناسب روابط و احساسات می شوند. داستان در مورد عشق لرزه ایست که بین دیان و ریچارد عاشق رخ می دهد و عکس العمل های اشتباه و سرشار از شک و غرور آنها که عشق را به تباهی می کشاند.  

 

- بین دو آدم نمیشه دگمه ای رو فشار داد و همه چیز رو از سر گرفت. ( صفحه ی 122)

 

- ریچارد : عشق لرزه یا لرزه های عاطفی. یادته یه شب درباره ش صحبت کردیم. عین قشرهایی که ساخت لایه های زمین رو تشکیل می دن، احساسات هم جابه جا می شن. وقتی جا به جا می شن، تکون می خوردن، خشکی ها به هم می سابن و توفان و آتش فشان و زمین لرزه و سونامی به وجود می آرن. این همون اتفاقیه که برای ما افتاده.

دیان : من از روی غرور و دستپاچگی لایه ها رو به هم زدم و فاجعه به بار آوردم.

ریچارد: آره این طوری شد اما حالا تموم شده. حالا دیگه همه چی آروم گرفته.

دیان : نه ریچارد، لایه ها شناور می شن، به سطح میان اما اون چیزی که باعث و بانی به وجود آمدن این برخورد و تصادف شده باقی می مونه. آتشی که از اعماق بر می خیزه. حرارت بیش از حد رادیو اکتیو، ذوب دائمی. ( با خشونت) حتا اگر نخوام که اسیر هیجان و عواطف بشم خواه ناخواه تحت تأثیرشون قرار می گیرم. یعنی تا وقتی که دلی در سینه دارم...   ( صفحه ی 129)

 

* هدفم اصلا خواندن این کتاب نبود. تنها کتاب را دستم گرفتم تا کمی ورق بزنم و حس کنجکاوی ام را ارضا کنم. اما لحظه ای به خودم آمدم که کتاب تمام شده بود.

دیدن برخی کلمات مثل ریشارد (ریچارد) و تسونامی ( سونامی) در عین ترجمه خوب و روان کتاب، برایم تعجب برانگیز بود.

۰ نظر ۲۲ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۵
مهدیه عباسیان

خرده جنایت های زناشوهری

عنوان: خرده جنایت های زناشوهری ( نمایشنامه)
نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: شهلا حائری
نشر: قطره
تعداد صفحات: 88
سال نشر:چاپ دوازدهم 1390

ژیل مردی است که در اثر یک حادثه به کما می رود و پس از پانزده روز متوجه می شود که حافظه اش را از دست داده است. و همسرش لیزا سعی می کند تا به او برای یادآوری گذشته و بازسازی هویتش کمک کند. اما آیا لیزا حقایق را، همانطور که واقعا در گذشته رخ داده منتقل می کند؟

خلاقیت های اشمیت را دوست دارم. نوع نگارش، موضوع داستان و حتی تک تک کلمات و جملات به کار برده شده که در نگاه اول ساده و معمولی به چشم می آیند، نشان دهنده تأمل و تفکرات عمیق اوست. خرده جنایت های زناشوهری هم یکی دیگر از این خلاقیت هاست. کتابی که در ابتدا بسیار ساده به نظر می آید، ولی هر جمله توانایی این را دارد که تو را شگفت زده کند و حتی در بخش هایی از کتاب تو را بترساند. کتابی در مورد رازهای پنهان زندگی زناشویی، ابهامات  و تحول زندگی پانزده ساله ی یک زوج در عرض چند ساعت. این کتاب در ورای ظاهر ساده و کم حجمش، شاهکاری بزرگ است. شاهکاری بزرگ که باید آن را بی وقفه و حتما بیش از یک بار خواند. 

 

- ژیل: تو از عشق توقع داری، در حالی که این عشقه که از تو توقع داره. تو می خوای که عشق بهت ثابت کنه که وجود داره. چه اشتباهی! این تویی که باید ثابت کنی که اون وجود دارد.

 

* یادم می آید سال ها پیش، روزی از سر بیکاری کانال های تلویزیون را عوض می کردم که اسم یک نمایش که در شبکه ی چهار پخش می شد توجهم را جلب کرد. "خرده جنایت های زناشوهری" با بازی نیکی کریمی و محمدرضا فروتن. آن روز فقط چند دقیقه از نمایش را نگاه کردم و بعد تلویزیون را خاموش کردم. و امروز از تصمیم آن روز خوشحالم. تصویری که از این زوج در ذهن من شکل گرفت بسیار طبیعی تر و ملموس تر از چیزی بود که آن روز دیدم.

** این نمایشنامه هم مانند تمام آثار دیگر اشمیت  حاوی مفاهیمی است که تا همیشه در ذهنت نقش می بندد. باید در فرصتی دیگر این نمایشنامه را باز هم بخوانم. اما این بار آگاهانه تر.

 

۰ نظر ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۹
مهدیه عباسیان

توقف در مرگ

عنوان: توقف در مرگ
نویسنده: ژوزه ساراماگو
مترجم: سید حبیب گوهری راد
نشر: جمهوری
تعداد صفحات: 248
سال نشر: چاپ اول 1391

باز هم ژوزه ساراماگو و فضای اپیدمیکی دیگر...

این بار ساراماگو از مرگ سخن می گوید. از داغ ترین موضوع در تمام تفکرات و اندیشه ها و فلسفه و از سرنوشت مبهم انسان، مادیات، معنویات و...

داستان به گونه ای است که اگر ساراماگو خوان باشی و بدون اطلاع از نام نویسنده،  شروع به خواندن کتاب کنی، اولین اسمی که به ذهنت خطور خواهد کرد، نام ساراماگو است. فضای داستان شبیه به فضای داستان کوری، بی نام، بی مکان و بی زمان است. داستان از آنجایی شروع می شود که مرگ در پهنای یک سرزمین اتفاق نمی افتد، در صورتی که در نقاط دیگر دنیا و حتی در کمترین فاصله از مرزهای سرزمین، مرگ و میر همچنان پابرجاست. فارغ از توضیحات گه گاه طولانی، می توان گفت ساراماگو فضایی بسیار جالب و تأمل برانگیز را خلق کرده است طوری که برخی جزئیات و مخصوصاً پایان داستان تو را شگفت زده خواهد کرد.

+ این داستان با نام هایی دیگر و توسط انتشارات و مترجمان دیگر هم ( درنگ مرگ / نسرین مجیدی / روزگار -- در ستایش مرگ/ شهریار واقفی پور / مروارید) منتشر شده است. که فکر میکنم بر اساس نام اصلی داستان - death with interruption - توقف در مرگ نام مناسب تری است.

 

- زندگی همین است دیگر... انسان انتظار کسی را می کشد که هرگز نخواهد آمد. ابتدا تردید و سوءظن به جانش می افتد، سپس خشم جای آن را می گیرد، اما پس از مدتی اندیشیدن، آرام می گیرد. ( صفحه ی 236)

 

* این کتاب، کتاب لذت بخشی برای من بود. اما پایان آن برایم واقعا غیر منتظره بود. در داستان غرق شده بودم و منتظر حوادث دیگری بودم که ناگهان با تمام شدن کتاب شوکه شدم...

۰ نظر ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۷
مهدیه عباسیان

روح ماهیگیر

عنوان: روح ماهیگیر
نویسنده: اسکار وایلد
مترجم: کیومرث حاجی نثرالله
نشر: ابجد
تعداد صفحات: 72
سال نشر: چاپ اول 1373 - چاپ دوم 1384

* نوشتن در مورد این کتاب برایم بسیار سخت است. طوری که حتی نمی خواستم در موردش چیزی بنویسم. یادم نمی آید چه کسی اسکار وایلد را به من معرفی کرد یا کِی و کجا با نام او آشنا شدم که وقتی کتاب را دیدم، ذوق زده شدم. اما خواندن کتاب، برخلاف انتظارم لذت بخش نبود.

فکر میکنم حسی که داریم و مکان و زمانی که در آن کتاب را می خوانیم، به شدت در تأثیر کتاب نقش دارد. من این کتاب را در شرایط خوبی نخواندم و صرفا هدفم از خواندن آن بیدار ماندن بود! فونت درشت کتاب من را یاد کتاب هایی می انداخت که در بچگی با همراهی عمه ام، یواشکی در انباری خانه پدربزرگم پیدا می کردیم و می خواندیم. کتاب هایی که شاید چیز زیادی از آن ها نمی فهمیدیم اما فقط از نوبتی بلند خواندنشان لذت می بردیم. روح ماهیگیر تنها برای من، زنده کننده ی چنین خاطراتی بود.

امروز از صبح دوبار دیگر هم کتاب را ورق زدم. بعضی بخش هایش را چندبار خواندم ولی جز یک سری مفاهیم، مثل تصمیمات بی بازگشت، زیاده خواهی، حرص و عدم دوراندیشی، چیز خاصی دست گیرم نشد. اما وقتی Fisherman's Psyche را سرچ کردم، متوجه شدم که با یک شاهکار سروکار داشتم. کتابی که با نثری ساده حاوی مفاهیم بسیار عمیقی است که متاسفانه من قادر به درک آن ها نبوده ام.

 

روح ماهیگیر که ترجمه ای اقتباس گونه از نسخه ی خلاصه شده ی کتاب Fisherman's Psyche است، در مورد ماهیگیر جوانی است که برای رسیدن به معشوق متفاوت اش -دختر دریا - علی رغم تمام مخالف ها، هشدارها و خواهش ها، روحِ خود را از بدنش جدا می کند تا به دریائیان بپیوندد.

۰ نظر ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۵۱
مهدیه عباسیان

سهم دیگری

عنوان: سهم دیگری
نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: سیامند زندی
تعداد صفحات: 525

 جرقه ی نوشتن رمان سهم دیگری زمانی در ذهن اشمیت زده می شود که او به اتریش سفر می کند و همراه با یک دانشجوی راهنما زمانی را در یک کافه به استراحت می پردازد. جوان به اشمیت می گوید، هیتلر زمانی که درگیر آمادگی برای ورود به مدرسه ی هنرهای زیبای آن زمان بود، دائما به اینجا می آمد. اشمیت ناگهان با خود می اندیشد که اگر قبول می‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟ و اریک امانوئل اشمیت همزمان دو هیتلر می‌آفریند: یک «آدولف -ه.» و یک «هیتلر». اشمیت در عین تنفر شدید از هیتلر و در کنار روایت زندگی او به شیوه ای جذاب، سعی می کند با دیدگاهی فلسفی تو را به سوی فهمیدن و درک عمیق این موضوع سوق بدهد که هیولا بودن و هیتلر بودن چیز عجیبی نیست! او در این مسیر تنها خوانندگان متوقع را مخاطب خود قرار می دهد تا اندیشه ای کم و بیش مزاحم را با آن ها به اشتراک بگذارد و از خوانندگان عجول اظهار ترس می کند.

+ این نسخه از کتاب در ابتدا موفق به گرفتن مجوز انتشار نشد و به همین دلیل مترجم آن را از طریق اینترنت منتشر کرد.

 اما در حال حاضر  این کتاب با ترجمه ی محمد هراتی و با عنوان  "آدولف هـ دو زندگی" در 436 صفحه و از سوی انتشارات نیکو نشر منتشر شده است.

- مگر هیولا چیست؟ انسانی که به بدی کردن خو گرفته. ( صفحه ی 482)

 

* "سهم دیگری" جزو کتاب هایی بود که مدت های مدیدی در لیست کتاب هایی که باید بخوانم، انتظار می کشید و هربار به دلیلی مطالعه آن به تعویق می افتاد. وقتی که شروع به خواندن کتاب کردم و پس از دیدن نام هیتلر و تمثیل های بی پروایی که دلیلش را نمی فهمیدم ، با خودم فکر کردم پس از آن همه انتظار باید این کتاب را به لیست کتاب های ناتمام اضافه کنم. اما خاطره ی بسیار  خوشم  با اشمیت در کتاب " کشتی گیری که هرگز چاق نمی شد" من را به اعتماد کردن به او، مقاومت و همراهی مجبور می کرد. و الان از این همراهی بسیار خوشحالم.

تفکر درون این کتاب یکی از تفکرات مزاحم زندگی من هم بود. تفکری که گه گاه باعث می شد بی رحمانه با برادر کوچکم برخورد کنم تا ببینم آیا می توان بد بود؟!

** این کتاب اولین کتابی بود که توانستم دوز بالای تاریخ آن را تاب بیاورم و حتی به این فکر کنم که تاریخ هم می تواند جذاب باشد...

۳ نظر ۳۰ تیر ۹۴ ، ۰۲:۰۸
مهدیه عباسیان

زیبای خفته

عنوان: زیبای خفته
نویسنده: جبران خلیل جبران
مترجم: مسیحا برزگر
نشر: ذهن آویز
تعداد صفحات: 146
سال نشر: چاپ سوم 1390

 زیبای خفته مجوعه ای از جملات قصار و بیانات عارفانه و عاشقانه ی جبران خلیل جبران است که در متنی دو زبانه و با کلیت مفاهیم عشق، زیبایی، پاکی و خوبی به چاپ رسیده است. آثار جبران مملو از پیام های با ارزشی هستند که فارغ از قید زمان و مکان دل انسان را هدف می گیرد و به لحظه ای درنگ، وادارمان می کند.

 

- پیشانی نوشتتان را هیچ چیز جز عرق پیشانی نخواهد شست.

چیست کار کردن عاشقانه؟

دمیدن پاره ای از روح خویش است در هر آنچه می سازی

و دانستن این نکته که ارواح همه ی مردگان ملکوتی،

گرداگردت ایستاده اند و تو را می نگرند.

اگر نمی توانی عاشقانه کار کنی،

و اگر کار خود را به زهر بیزاری و نفرت می آلایی،

پس بهتر آن است که دست از کار بکشی،

در کنارِ معبدِ زندگی بنشینی و از کسانی که عاشقانه کار می کنند

صدقه بگیری.

( در باب کار - صفحات 32 -31)

 

*ترجمه کتاب فوق العاده بود.

** به عقیده ی مسیحا برزگر تلاش برای ترسیم چهره ای از جبران، به آن می ماند که بخواهیم رنگین کمان را در قفسی به بند بکشیم و یا ابرهای آسمان را در مشت خویش جمع کنیم. من هم چنین عقیده ای را قبول دارم. افکار جبران افکاری فوق العاده با ارزش و قابل تامل اند. اما بعد خواندن کتاب نامه های عاشقانه ی یک پیامبر و آگاهی از لحظات آخر زندگی جبران، چارچوب ذهنی ام درباره ی او کمی بهم ریخته است.

 

* امروز در حال صحبت کردن با یکی از اساتید بودیم که ناگهان سر از جبران خلیل جبران در آوردیم. پاسخ ایشان به سوالات من در مورد مرگ جبران کاملا قانع کننده بود و جبران را به همان جایگاه قبلی برگرداند.

۰ نظر ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۴:۳۶
مهدیه عباسیان

Jonathan Livingston Seagull

عنوان: جاناتان مرغ دریایی
نویسنده: ریچارد باخ

مترجم: فاطمه محمدنژاد
نشر: پل
تعداد صفحات: 96
سال نشر: چاپ اول 1390

جاناتان یک مرغ دریایی است که برای یافتن معنای حقیقی زندگی ، از خطر کردن و پرداخت هزینه های سنگین نمی هراسد. و سرانجام با تلاش های بسیار، آنچه در ورای زندگی عادی و روزمره است را در می یابد. این داستان نمادین ما را به اندیشیدن و رویارویی با مفاهیمی چون آزادی واقعی سوق می دهد.

 

* داستان کم و بیش شبیه قصه ماهی سیاه کوچولو ی صمد بهرنگی است اما کامل تر و در جامعه ای بزرگ تر.

** تعاریف زیادی در مورد این کتاب شنیده بودم. به همین دلیل با ذوق و شوق خاصی سراغش رفتم و شروع به خواندن کردم. ولی به جای تمرکز بر مفاهیم، فقط مشغول بازآرایی جملات در ذهنم بودم. می توان قاطعانه گفت که کتاب ترجمه ی بسیار بدی داشت. برای همین پس از یک فصل مقاومت، نسخه ی اصلی را دانلود کردم و با وجود تمام قول هایی که برای کم کم خواندن آن به خودم داده بودم، یک نفس تمام کتاب را بلعیدم! فوق العاده بود...

این داستان به کرّات توسط مترجمان و انتشارات های مختلفی چاپ شده است. پیشنهاد می کنم ترجمه ی سایر مترجمان را امتحان کنید.

 

 

- Heaven is not a place, and it is not a time. Heaven is being perfect.

-To fly as fast as thought, to anywhere that is, you must begin by thinking that you have already arrived.

- keep working on love.

-The only true law is that which leads to freedom.

- Don't believe what your eyes are telling you. All they show is limitation. Look with your understanding.

۰ نظر ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۶:۲۹
مهدیه عباسیان